شعر و دلنوشته زیبا

دل به تو دادم از جهان، بار نبستم از جهان…(الیار)

(اشعار عاشقانه)
در کمند یار
دل به تو دادم از جهان، بار نبستم از جهان
نام تو جان من گرفت، دل بشکستـم از جهان
شربتـی از شرنـگ او، خوردم ودر به در شدم
این همه بی وفائی اش، دیدم وخستم ازجهان
در چمن خیـال من، ماه تو جلوه گــر بشد
گوهر عشق و مهر خود، داد به دستم ازجهان
نور جمــال روشنت، روزن جان من گشود
چشم تو را بـدیـدم و دیــده ببـستـم ازجهان
این دلم از اشــارتی، سر بنهــد به پای تو
تا که تو را یقین شود، دل بگسستــم ازجهان
دست مرا بگیر و از، دامن خود جدا مکن
تشنه ی روشنـائی ام، دل زده هستم  ازجهان
گردلم از کمند تو، جان بدر آورد دمــی
لایق جــام جان نیم، پستـم و پَستــم ازجهان
تا دل الیــار شنید از لب جان رضــای تو
گفت چه غم دگر مرا، زاین که برستم ازجهان

الیار (جبار محمدی)

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …