از دوریت چه دارم؟ غیراز دلی شکسته

ذهنی همیشه ابری، فکری همیشه خسته

گفتی فراموش کردن کار ساده ای ست

تو فراموش کن

من این ساده ها را بلد نیستم

دریا واسطه بود

واسطه ی آب و ماهی ها

واسطه ی خواهش و تمنا با خدا

واسطه ی مرگ خیلی ها

گرمای سفره ی ماهیگیرها

وقتی با یک قایق رقتی و برنگشتی ، یادت هست ؟

دریا آنجا هم واسطه بود

( مهسا رهبر )

آستین خیس پیراهنم

طعم شور عشق می دهد

گریه کجا بود

یادت رفته سفره سه روزه ات را

دلتنگی ات جاده ها را چقدر بارانی کرد

بعد گفتی : مرد که گریه نمی کند

گفتم : گریه نیست عزیزکم

فقط چشم هایم به دور شدنت کمی آلرژی دارند

حالا دور شدنت خیلی طولانی شده

می ترسم تمام جاده ها را آب ببرد

( محسن حسین خانی )

همیشه نگاهى را باور کن

که وقتى از آن دور شدى در انتظارت بماند…

ای که مدت هاست با من نیستی

من همانم که تو با من زیستی

رنجهایم را شنیدی باز هم

عاقبت گفتی غریبه کیستی؟

هوس کرده ام خوب نباشم

شاید حالم را بپرسی….

خواهم بود…

گرچه تو رفتی و دل تنها شد…

گر چه این عشق بدون تو غمی بر ما شد

هر چه در خاطر من بود فراموشم شد ،

جز خیال تو که هرگز نرود از یادم…

گاهی باران هم دغدغه اش باغچه نیست

گاهی از غصه تنها شدنش می بارد

خوشبختی یعنی یکی

تو رو با تموم مشکلاتت قبول کنه

سرم را شاید بتوانند دیگران گرم کنند اما وقتى تو نیستى

هیچکس نیست دلم را گرم کند!

به تنهائیم خیانت نمیکنم

زیرا خیانتی سنگینتر انتظارم را خواهد کشید ….

میان قلب من و تو هیچ پلى نتوان زد!

همیشه میان مان یک کوه ویرانیست

( زمزار )