اگر از خدمتت دورم ز دل شرمندگی دارم

ولیکن از صمیم قلب تو را من دوست دارم

باور کن!

هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده

نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور …

به من نگاه کن

من اندازه ی همین آسمان برهنه

دوستت دارم…و…..و ….

شاید کمی بیشتر از آن

زیباترین شعرم را

روزی می خوانی

که دستم را گرفته باشی

تا این خود عاشقانه ای باشد

با دستخط تو

بی آنکه نوشته باشم

اندیشه ات را با که میپرورانی ؟ خوش به حالش …

اما مرا همین بس که

“دوستت دارم”

 با تو از رمز طلسم قصه سر در میارم

لحظه ی سقوط من دست تو مثل معجزه اس

شب میترسه از خودش وقتی میگم دوست دارم

دوستت دارم شاهدی ندارم

جز کوچه پس کوچه های خلوت دل!

این حرف آخر نیست به ارتفاع ابدیت دوستت دارم

حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه

از لذت گفتنش امتناع کنم

  چشمان من منتظر طلوع چشمانت است

بیدار شو تا این چشمانم برای ذوقی که سالها منتظر بود

جشن شادی بر پا کند

و بگوید: دوستت دارد

لـبهـایت را می خواهـم

نـه از برای بـوســه که برای درمان درد انـتـظارم

آن زمان که امواج صدایت را تـبـدیـل می کـند بـــه :

دوستـت دارم …

مهم نیست از کجا آمده‌ای یا به کجا می‌روی

من تو را به هر ‌جهت دوستت دارم!

من تورا همچون اهورا

من تورا همچون مسیحا

من تورا تا بی کران ها

من تورا تا کهکشان ها

از زمین تا آسمان ها

دوست دارم.

وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم

چون حالا دلم چندین تیکه داشت

که هر کدوم جداگونه دوستت داشت

آری آغاز دوست داشتن است / گر چه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم / که همین دوست داشتن زیباست

در چشم هایت جنگجویی مغول کمین کرده

جرات نمی کنم دوستت نداشته باشم

کمی این کلمه ها را نصیحت کن

تا با من کنار بیایند

بگو تازه شوند دوستت دارم ها

دیگر فایده ای ندارند!

( زمزار )