امام زمان عج

(دلنوشته) نپوشم دیده از حسنت، بپوشی یا ڪه بنمایی!

(شعر درباره امام زمان عج )

(دلنوشته) نپوشم دیده از حسنت، بپوشی یا ڪه بنمایی!
نمی گیرم دل از دامت، ببندی یا ڪه بگشایی!
نپوشم دیده از حسنت، بپوشی یا ڪه بنمایی!
بمیرم از فراقت یا بمانم زنده بر وصلت
برآرم ناله یا خاموش بنشینم چه فرمایی!
نڪوتر می شود حالم، فزون تر می شود صبرم
چه خونم بر زمین ریزی، چه اشڪم را بیافزایی!
شوم خاک سر ڪویت، به کویت گر فتد راهم
ڪنم فرش رهت را جان، اگر در خانه ام آیی!
بود چشم انتظار آفتابِ طلعتت عالم
که با یک جلوه حـــــسنِ خود عالم را بیارایی!
زهستم دل بریدم تا همه هستم غمت باشد
به اشڪم دیده را شستم، که پا بر دیده ام سایی!
بگریانی، برنجانی، بسوزانی، بمیرانی
همه سهل است اگر یڪدم به سویم دیده بگشایی

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …