فقر

به انسان بودنت شک کن … (فروغ الزمان فرخزاد)

(شعر زیبا)

به انسان بودنت شک کن … (فروغ الزمان فرخزاد)

اگر مستضعفی ديدی،

ولي از نان امروزت

به او چيزی نبخشيدی.
به انسان بودنت شک کن …

اگر چادر به سر داری،
ولي از زير آن چادر

به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن …

اگر قاری قرآنی،
ولي در درکِ آياتش

دچارِ شک و ترديدی.
به انسان بودنت شک کن …

اگر گفتی خدا ترسي،
ولي از ترس اموالت

تمام شب نخوابيدي.
به انسان بودنت شک کن …

اگر هر ساله در حجّي،
ولي از حال همنوعت

سوالي هم نپرسيدي.
به انسان بودنت شک کن …

اگر مرگِ کسی ديدي،
ولي قدرِ سَري سوزن

ز جاي خود نجنبيدي
به انسان بودنت شک کن …

( زمزار )

همچنین ببینید

باغبان

(دلنوشته) خندید باغبان که سرانجام شد بهار

( شعری زیبا از فروغ فرخزاد ) دختر و بهار دختر کنار پنجره تنها نشست …