امام زمان

بهار میرسد اما ز گل نشانش نیست (دلنوشته)

(شعری از فریدون مشیری در فراق امام زمان عج)

بهار میرسد اما ز گل نشانش نیست … (دلنوشته)

باغ …

بهار میرسد اما ز گل نشانش نیست
نسیم رقص گل آویز گل فشانش نیست
دلم به گریه خونین ابر میسوزد
که باغ خنده به گلبرگ ارغوانش نیست
چنین بهشت کلاغان و بلبلان خاموش
بهار نیست به باغی که باغبانش نیست
چه دل گرفته هوایی ، چه پا فشرده شبی !
که یک ستاره لرزان در آسمانش نیست
کبوتری که در این آسمان گشاید بال
دگر امید رسیدن به آشیانش نیست
ستاره نیز به تنهاییش گمان نبرد
کسی که همنفسش هست و همزبانش نیست
جهان به جان من آنگونه سرد مهری کرد
که در بهار و خزان کار با جهانش نیست
ز یک ترانه به خود رنگ جاودان نزند
دلی که چون دل من رنج جاودانش نیست

(زمزار)

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …