امام زمان عج

وقت است که از چهره ی خود پرده گشايي

( نجوای مهدوی )

آدینه ی فراق …

وقت است که از چهره ی خود پرده گشايي

«تا با تو بگويم غم شب هاي جدايي»

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران

«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»

«من در قفس بال و پر خویش اسیرم»

اي کاش تو يکبار به بالين من آيي

در بنده نوازي و بزرگي تو شک نيست

من خوب نياموختم آداب گدايي

عمري ست که ما منتظر آمدنت، نه

تو منتظر لحظه ی برگشتن مايي

مي خواستم از ماتم دل با تو بگويم

از ياد رود ماتم و دل چون تو بيايي

امشب شده اي زائر آن تربت پنهان؟

يا زائر دلسوخته ی کرب و بلايي

اي پرسشِ بي پاسخِ هر جمعه ی عشّاق

آقا تو کجايي؟ تو کجايي؟ تو کجايي؟ 

( شعر از یوسف رحیمی )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …