کوی عشق است و همه دانه و دام (عرفی شیرازی)

(اشعار زیبا)

کوی عشق … (عرفی شیرازی)

کوی عشق است و همه دانه و دام است این جا

جلوه ی مردم آزاده حرام است این جا

هر که بگذشت در این کوی به بند افتادست

طایر بی قفس و دام کدام است این جا

آن که هر گام بلغزید در این کوی برفت

صنعت راه روان لغزش گام است این جا

عشرت بزم تو زآن ست که محنت بر ماست

صبح آن ناحیه وقتی است که شام است این جا

برو از عشق مچین معرکه ای شیخ حرم

طفل را شیوه ی بازیچه حرام است این جا

شوق موسی چه که آن مه چو بر آید بر بام

مشعل طور کمندافکن بام است این جا

در حرم ذکر بتی دیر نشین خاص من است

لله الحمد که این زمزمه عام است این جا

عشق بنشست ز پا در ره ی جویایی قرب

زاغ اندیشه همان کبک خرام است این جا

سر تقدیر در آن نشأ رسد شحنه به گوش

سر این مسأله نگشای که خام است این جا

عرفی از هر دو جهان می رمد الا در دوست

همه جا وحشی از آن است که رام است این جا

*

*

*

مولانا محمد بن خواجه زین‌الدین علی بن جمال‌الدین شیرازی ملقب به جمال‌الدین و متخلص به عرفی از مشاهیر و شعرای شیراز در قرن دهم هجری است. وی درسال ۹۶۳ هجری قمری متولد شد.ز جوانى به سرودن شعر تمایل داشت، دیرى نپایید که در شیراز شهرت یافت و به محافل ادبى آن شهر راه پیدا کرد. عرفى همچنان در لاهور به سر برد تا درسال ۹۹۹ هجری قمری در سن سی و شش سالگی درگذشت.
جمال‌الدین دو مثنوى به نامهاى «مجمع الابکار» و «فرهاد و شیرین» و رساله‌اى به نثر دربارهٔ تصوف به نام «نفسیه» نیز نگاشته است.

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …