محرم

سروده های فرا رسیدن ماه محرم

( اشعار و دلنوشته های پیشواز محرم )

سروده های فرا رسیدن ماه محرم

نسیم روضه وزیده، محرم آمده است

زمان گریه به ارباب عالم آمده است

دوباره بیرق و پرچم دوباره طبل و کتل

که ماه مرثیه وغصه و غم آمده است

دوباره سینه سپرهای کربلا جمعند

که لحظه های خوش نوحه و دم آمده است

تمام صحن حسینیه ازدحام گداست

که جا برای هزاران چو من کم آمده است

فقط نه نوح،نه موسی نه یوسف و یعقوب

دراین عزاکده عیسی بن مریم آمده است

بیا که اشک بریزی کنار پیغمبر

چرا که فاطمه با قامت خم آمده است

*

*

*

باز این چه شورش است، پریشان شدم حسین

ماه محرّم آمد و گریان شدم حسین

تا که هلال ماه عزایت حلول کرد

دل بیقرار و بی سرو سامان شدم حسین

این سفره های روضه پر از رزق و برکت است

شکر خدا دو مرتبه مهمان شدم حسین

ممنونم از نگاه کریمانه ات که باز

ماندم، گدای بزم محبّان شدم حسین

با اینکه پر گناهم و شرمنده ام ولی

بخشیده ای که شامل احسان شدم حسین

از لحظه ای که اذن محرّم گرفته ام

بی تاب قصه ی لب عطشان شدم حسین

وقتی ز خون تو رگ اسلام تازه شد

قطعاً به خاطر تو مسلمان شدم حسین

دستم به کربلا شب اوّل نمی رسید

پس عازم بهشت خراسان شدم حسین

*

*

*

آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم

حی علی العزا، که قیامی به پا کنیم

قد قامت العزا  که شنیدیم میرویم

تا حق روضه های عزا را ادا کنیم

بوی محرمش همه جارا گرفته است

وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم

زیبا ترین وضوی محرم که گریه است

باید که اشک را به نظر کیمیا کنیم

سجاده سنگ صحن و عبا پیرهن سیاه

نیت برای غربت خون خدا کنیم

آنقدر با لباس عزا سینه میزنیم

تا تار و پود پارچه را نخ نما کنیم

در این نماز عشق چه مستانه میشود

پشت سر امام زمان اقتدا کنیم

اینجا رکوع ما دم درب ورودی است

عرض ادب به ساحت کرببلا کنیم

الحق که کعبه سنگ نشانی برای ماست

باید به نحو دیگری یاد خدا کنیم

با این که سمت قبله هنوزم درست هست

تیری به نیت دو نشانه رها کنیم

اول به سمت کرببلا روضه الحسین

دوم به سمت کوفه کسی را صدا  کنیم

از خاک هم مضایقه کردند کوفیان

اصلا چگونه یادی از این ماجرا کنیم

سر های قدسیان همه بر زانوی غم است

چون پیکری به خون شده هفتاد چاک و نیم

هفتاد زخم پیکر او از گناه ماست

نیمی برای کرببلا…، پس حیا کنیم

اینجا قنوت ما به قناتی رسیده است

باید که سید الشهدا را صدا کنیم

تا گفتم السلام علیکم سلام داد

باید به جان حضرت فطرس دعا کنیم

حالا که حکم کرببلا را گرفته ایم

باید دعا به جان امام رضا کنیم

شرمنده، لفظ واژه ی “باید” زیاد شد

باید به عهدِ گفتن باید وفا کنیم

*

*

*

آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد…
بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد…

وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت
این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد …

ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود
ابری که روی صورت من را گرفت و بعد

انگار صدای مادری دلخسته می رسید
آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد

همراه آن صدا تمامیِّ کودکان
ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد

هر کس که زنده بود از اهل خیام تو
مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

دور از نگاه علمدار لشگرت
آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد

پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

*

*

*

کم کم غروب واقعه از راه می رسید
یک زن میان دشت، سراسیمه می دوید

این خیمه ها نبود که آتش گرفته بود
آتش میان سینه ی او شعله می کشید

راهی نمانده بود برایش به غیر صبر
باید دل از عزیز سفر کرده می برید

مردی که رفت و از سر نی حسّ بودنش
قطره به قطره سرخ و غریبانه می چکید

آن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد
باید حماسه پشت حماسه می آفرید

*

*

*

ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام

در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام

پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام

ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام

نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام
اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام

من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام
آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام

بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام

*

*

*

از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟

بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام
بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟

اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهید
محشر الله الله است می دانی چرا؟

یک بغل باران الله الصمد آورده ام
نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟

راه عقل از آن طرف راه جنون از این طرف
راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟

از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست
فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟

از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید
انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟

از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد
باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟

*

*

*

 راه را باز نماييد…محرم آمد
دم بگيريد که هنگامه ي ماتم آمد
دست بر سينه نهاده…همه تعظيم کنيد
مادري دست به پهلو، کمري خم آمد

نوکران، سينه زنان، موي کنان، مويه کنيد
سر برهنه ز جنان حضرت خاتم آمد

امشبي را که شب درد دل با يار است
سفره ي دل بگشاييد محرم آمد

پيرهن مشکي ما حوله احرام عزاست
در حسينيه ارباب خدا هم آمد

چشم ما گريه کنان وصل به چشم زهراست
زين سبب سلسله ي اشک منظم آمد

بر سياهي عزا ديده ي ما روشن شد
بزم دلداگي يار فراهم آمد

روز محشر که همه خلق خدا حيرانند
رتبه ي زائر ارباب مقدم آمد

قدر بال مگسي اشک بشويد دل ما
قطره ايي پاک تر از چشمه ي زمزم آمد

عرضه بر دوست کنم نوکري يک ساله
که همه عشق خدا صاحب پرچم آمد

فاطمه منتظر آمدن ما بوده
لشگر گريه کنانِ شه عالم آمد

*

*

*

گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد
شکست قلب زمین باز هم محرم شد

نیامده دل من تنگ رفتنت شده است
بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است

سیاه بر تن هر واژه٬ بیت می پوشم
ببخش اگر دهه ی اول آب می نوشم

از این مصیبت و داغی که بر تن گل هاست
دلم به نیزه شد اما سرم هنوز اینجاست

سر تو بر نوک نیزه نشان عاشوراست
ببین چقدر تفاوت میان تو با ماست

به پای داغ تو می بارم اشک چون خوشه
شکسته است دلم گوشه های شش گوشه

چه اشک های غریبی در این عزا جاری ست
به روی گونه ی من دسته های سینه زنی ست

صدای نوحه ی بادی غریب و آواره ست
اگر خطا نکنم این صدای گهواره ست

نشسته است کنارش رباب…لالایی
بخواب راحت علی جان!بخواب! لالایی

تمام دشت سکوت و نگاه ها بر ماه
چه اضطراب بدی…لا اله الا الله

سیاه پوش عزایی سفید بودم کاش
میان قافله من هم شهید بودم کاش

اگرچه گردن من دور مانده از تیغ است
دو ماه گریه برای تو باز توفیق است

نگویم اینکه برای خودت زهیرم کن
فقط بیا دم مرگ عاقبت به خیرم کن

*

*

*

از آسمان منادی ماتم رسیده است
فبک علی الحسین… محرّم رسیده است

از آسمان ببار که دل‌ها گرفته است
خون گریه کن که قافله ی غم رسیده است

مشکی به تن کنید که احرام نوکری است
ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است

ره وا کنید دست به سینه ادب کنید
زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است

با گریه بر غم تو به معراج می‌رویم
این ارث مادری است دمادم رسیده است

نام تو ای مبدل السیئات بالحسنات
هر جا به داد توبه آدم رسیده است

والفجر کربلای تو قبل از طلوع عشق
تا ابتدای سوره مریم رسیده است

ای وای رد نیزه و شمشیر کیست این
تا بوسه‌گاه حضرت خاتم رسیده است

تا زنده‌ام بر غم تو گریه می‌کنم
شکر خدا به زخم تو مرهم رسیده است

از غیر خط کرب و بلا دم زدن چرا
از جانب حسین مگر کم رسیده است

حالا زمان یاری مظلوم کربلاست
هل من معین خطاب به ما هم رسیده است

مانده است ایمن از فتن آخرالزمان
هر کس که در حوالی پرچم رسیده است

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …