بایگانی/آرشیو برچسب ها : اشعار زیبا

کار مده نفس تبه کار را…( پروین اعتصامی )

پروین اعتصامی

( ابیات عاشقانه ) کار مده نفس تبه کار را…( پروین اعتصامی ) کار مده نفس تبه کار را     در صف گل جا مده این خار را کشته نکودار که موش هوی     خورده بسی خوشه و خروار را چرخ و زمین بندهٔ تدبیر تست     بنده مشو درهم و دینار را …

بیشتر بخوانید »

هر که چون من از دیار و یار خود ماند جدا…(پارسا تویسرکانی)

یار و دیار

( ابیات عاشقانه و زیبا ) هر که چون من از دیار و یار خود ماند جدا…(پارسا تویسرکانی) هر که چون من از دیار و یار خود ماند جدا     خون خورد از دل جدا، از دیده افشاند جدا از جدائی های یاران وطن پژمرده ام     همچو برگی کز درخت خویشتن …

بیشتر بخوانید »

ای شمع که با شعله دل، غرقه به اشکی…(شهریار)

شعر زیبا

( اشعار زیبا ) نقش حقایق…(شهریار) ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت وی جام بلورین که خورد باده نابت خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر از خواب برآرم که نبینند به خوابت ای شمع که با شعله دل غرقه به اشکی یارب توچه آتش که بشویند به آبت …

بیشتر بخوانید »

دلم زین آرزو خون شد که جان در پایت افشانم…(ابولحسن ورزی)

زیبا

(دلنوشته ها) سر خجلت بزیر از روی آن آیینه رو دارم…(ابولحسن ورزی)    سر خجلت بزیر از روی آن آیینه رو دارم گنهکارم ولیکن چشم بخشایش از او دارم دلم زین آرزو خون شد که جان در پایت افشانم برفتی از برم اما هنوز این آرزو دارم ز بیم آنکه …

بیشتر بخوانید »

به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم….(هاتف اصفهانی )

خلوت تنهایی

(اشعار عاشقانه) به حریم خلوت…(هاتف اصفهانی ) به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم منم ای برید و دو …

بیشتر بخوانید »

نشستم دوش من با بلبل و پروانه در یکجا…(لاهوتی)

بلبل و پروانه

(شعر و سروده زیبا) نشستم دوش من با بلبل و پروانه در یکجا…(لاهوتی) نشستم دوش من با بلبل و پروانه در یکجا سخن گفتیم از بی مهری جانانه در یکجا من اندر گریه ، بلبل در فغان ، پروانه در سوزش تماشا داشت حال ما سه تن دیوانه ، در …

بیشتر بخوانید »

عاقبت عشق تو انگشت نما کرد مرا…(ابوالحسن ورزی)

اشعار زیبا و عاشقانه

( اشعار زیبا و عاشقانه ) انگشت نما … چون مه یک شبه جور تو دو تا کرد مرا عاقبت عشق تو انگشت نما کرد مرا بی غمی بر دل من درد دل آزاری بود غم عشق تو بنازم که دوا کرد مرا عاقبت حسرت آن گیسوی مشک افشانت در …

بیشتر بخوانید »

اشعار و دلنوشته های وداع با ماه رمضان

وداع با ماه رمضان

اشعار و دلنوشته های وداع با ماه رمضان رفتی ای ماه خدا ، ماه جلی ماه مهمانی حق ، ماه علی مه عشق و مه شور و مه نور مه دلدادگی و ماه سرور مه عفو و مه غفران گناه ماه دلبستگی دل به الاه با نوایی همه لبریز دعا …

بیشتر بخوانید »

رویم ز گریه بین، چو گلین کاه زیر آب…(خاقانی)

خاقانی

(شعر و دلنوشته) رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب…(خاقانی) رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب از شرم روی توست رخ ماه زیر آب ماهی تنی و می‌کنی از اشک من گریز نه ماهیان کنند وطن گاه زیر آب نی نی توراست عذر که مشک …

بیشتر بخوانید »

در آب و گل که آورد، آیین جان نهادن (باباافضل کاشانی)

سبزه در خشکی بیابان

 ( اشعار زیبا ) در آب و گل که آورد، آیین جان نهادن…(باباافضل کاشانی) در آب و گل که آورد، آیین جان نهادن؟ بر دوش جان نازک، بار گران نهادن؟ شاداب شاخ جان را، از بوم جاودانی برکندن از چه علت، در خاکدان نهادن؟ ز آوردن تن و جان، با …

بیشتر بخوانید »