بایگانی/آرشیو برچسب ها : اشعار زیبا

( دلنوشته زیبا ) شبي گريم ، شبي نالم ز هجرت ، داد از اين شب ها … (مشتاق اصفهانی) شبي گريم شبي نالم ز هجرت داد از اين شب ها به شب هاي غمت در مانده ام فرياد از اين شب ها بود گر هر شبم زينسان به روز …

( شعر زیبا و عارفانه ) آستان مهر … قلب خــود بر آستــان مهــر تو ساییـده ام در چمــن زار عبـادت، دیدنی ها دیده ام خود خدای عالمی، صاحب لقای روز حشـر صوت قرآن از دم ذ رات جان بشنیده ام رود جوشان سلامت، از کواکب جاری است ازکنـــارش من …

( شعر زیبا در وصف امام علی سلام الله علیه ) یا علی … روشنــی بــام جهـــان، نـــام تو، یـا علی باغ دلم گلـــشن از احکام تو، یا علی بوی عدالــت به جهان در، کنـون، اندکی باشد اگــر، باشد از ایّــام تو، یـا علی طعــم خلافــت نبود گـر بحـق، درجهان …

( دلنوشته های زیبا ) سر گشته … لاله زار از اشک کردم تا کنار خویش را درخزان عمر می جویم بهار خویش را ز آتش این کاروان خاکستری بر جا نماند می زنم بر آب، نقش انتظار خویش را بار خاطر بود یاد یار و اندوه دیار برده ام …

( اشعار و دلنوشته های زیبا و عرفانی ) مِهر اخلاص … وای و وایم جام تقوایم در آب افتاده است بــام زهدم از ریاکاری خــراب افتـاده است تار و پود آنچــه رشتـــم از عبادت، پنبـه شد وه! خیـالاتی که می سفتـم، سراب افتاده است زآنچه می کــردم مــزیّن، حاصل …

( شعر زیبا و عارفانه ) تحفهٔ عشق … عشق، مرا جان دهد ای خـدا  سوی تو فرمان دهـد ای خدا در شب تاریک دل، بر منش       اختـــر تـابـان دهــد ای خدا روز مــرا نــو کنـــد تا ابـــد         مهــر زرافشـان دهد ای خدا بهر …

( اشعار عاشقانه ) شوق بقا  مــاه تابان را بســامان دیده ام در غیابش قصه ها بشنیـــده ام تا بر آمد پیشم آن فرخنده پی از لبش من دسته گلها چیده ام گفتــمش ای مـاه رؤیاهای من من زجــام عشق تـو روییـــده ام درغم هجـــرتو بودم بی قـرار همچو سیمابی …

( دلنوشته ای عاشقانه و زیبا ) مُهر محبت  نزد بهــاران شدند بلبــل و سرو چمـان تــا که بخواهند از او پا نهد اندر جهان خـوان طــرب گستــرد بهر طبیعت اگر خیــل گهــر بار ابر آوردش آسمان مژده ی رحمت رسید ز ابر بهاری کنون در پی گل بلبلان، هم …

( سروده های عارفانه ) تجلی یار در تــار و پـود جانم نور خدا عیــان است در کنج خلوت دل ز او گنـجی ارمغان است هر کاو که دارد از دل، میلی به صید جانش زآن سو خدنگی از او در چلّه ی کمان است در بیشــه زار عــالـم،گـر گم …

( شعر عاشقانه ) عشق من … درد مــرا یکسره درمان کند؛ عشق من می کشــد افسار هوا، جان کنــد، عشــق من می بــردم سوی منا، تا در آن، بهــر یار در قــدم انــدازد و قــربان کنــد عشــق من کافر اگر خنده لب آید برش یک نــظر می بـــردش جان …