بایگانی/آرشیو برچسب ها : اشعار سهراب سپهری

به تماشا سوگند (سهراب سپهری )

تماشا

( اشعار زیبا ) به تماشا سوگند … ( سهراب سپهری ) به تماشا سوگند و به آغاز کلام  و به پرواز کبوتر از ذهن  واژه ای در قفس است.  حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود. من به آنان گفتم :  آفتابی لب درگاه شماست که اگر …

بیشتر بخوانید »

صدا کن مرا، صدای تو خوب است (سهراب)

سهراب سپهری

( شعر نو ) صدا کن مرا، صدای تو خوب است … (سهراب سپهری) صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش  من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا …

بیشتر بخوانید »

بانگی از دور مرا ميخواند (سهراب سپهری)

دور

( سروده های زیبا ) بانگي از دور مرا ميخواند … (سهراب سپهری) ديرگاهي است در اين تنهايي رنگ خاموشي در طرح لب است بانگي از دور مرا مي خواند، ليك پاهايم در قير شب است. رخنه اي نيست در اين تاريكي در و ديوار به هم پيوسته سايه اي …

بیشتر بخوانید »

چشم ها را باید شست ( سهراب سپهری )

گل زیبا - شعر

( اشعار زیبا و به یاد ماندنی ) چشم ها را باید شست … ( سهراب سپهری ) گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید واژه ها را باید شست واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد چترها …

بیشتر بخوانید »

زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست (سهراب سپهری)

شور زندگی در بهار

(شعر درباره زندگی) زندگی، فهم نفهميدن هاست … ( سهراب سپهری ) شب آرامي بود مي روم در ايوان، تا بپرسم از خود زندگی يعني چه؟ مادرم سيني چايي در دست گل لبخندي چيد ،هديه اش داد به من خواهرم تكه ناني آورد ، آمد آنجا لب پاشويه نشست پدرم …

بیشتر بخوانید »

تا شقایق هست زندگی باید کرد (سهراب سپهری)

شقایق

(دلنوشته) تا شقایق هست زندگی باید کرد … (سهراب سپهری) دشت هایی چه فراخ کوه هایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟ من دراین آبادی پی چیزی می گشتم پی خوابی شاید پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی پشت تبریزی ها غفلت پاکی بود که صدایم می …

بیشتر بخوانید »

گياه تلخ افسونی ! … ( سهراب سپهری )

اشعار و سروده های زیبا

( اشعار و سروده های زیبا ) گياه تلخ افسونی ! … ( سهراب سپهری ) گياه تلخ افسونی ! شوكران بنفش خورشيد را در جام سپيد بيابان ها لحظه لحظه نوشيدم و در آيينه نفس كشنده سراب تصوير ترا در هر گام زنده تر يافتم در چشمانم چه تابش ها كه …

بیشتر بخوانید »

اشعاری زیبا از سهراب سپهری

اشعاری از سهراب سپهری

اشعاری از سهراب سپهری؛ سوره تماشا؛ به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است. حرف هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود. من به آنان گفتم: آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد. و …

بیشتر بخوانید »