بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر غم

(دلنوشته ) ما کوچیکا خدامون بزرگه

( شعر برای غم و جدایی ) ما کوچیکا خدامون بزرگه … مهرزاد امیرخانی من برم هیشکی تنها نمیشه بغضی ابری برام وا نمیشه طفلکی مادرم بعد من حتما افسرده میشه کاش میشد اینو لااقل بدونی موندم اینجا که تنها نمونی عاشقم واقعا نه از این عشقای یک قرونی زندگی …

بیشتر بخوانید »

تا که بودیم نبودیم کسی، کشت ما را غم بی همنفسی

عاشقانه

(شعر زیبا) تا که بودیم نبودیم کسی، کشت ما را غم بی همنفسی … (اقبال لاهوری) تا که بودیم نبودیم کسی، کشت ما را غم بی همنفسی تا که رفتیم همه یار شدند، خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آئینه بدانیم چو هست نه در آن وقت که افتاد …

بیشتر بخوانید »

چه کنـد با غم هجـران تـو این بلبل جـان…(الیار)

غمگین و دلشکسته

(اشعار و دلنوشته های غمناک) در غم هجران… چه کنـد با غم هجـران تـو این بلبل جـان کــی سـرآیـد به سرا پـرده ی غم دور زمان دل اگر باده زجـام تـو نگیــرد؛ چـه کنـد بی تو جانی نبرد؛ چونکه تویی چشمه ی جان پیر هجــران شده ام؛ منـتـظرم باد صبــا …

بیشتر بخوانید »