بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر نو

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!

( شعر و دلنوشته ) شعر از مهدی اخوان ثالث سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است، کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را. نگه جز پیش پا را دید، نتواند، که ره تاریک و لغزان است. وگر دست محبت سوی کس یازی، …

بیشتر بخوانید »

تو قامت بلند تمنایی ای درخت (شعر)

بهار

( شعر بهاری ) غزل برای درخت … سیاوش کسرایی تو قامت بلند تمنایی ای درخت همواره خفته است در آغوشت آسمان بالایی ای درخت دستت پر از ستاره و چشمت پر از بهار زیبایی ای درخت وقتی که بادها در برگهای درهم تو لانه می کنند وقتی که بادها …

بیشتر بخوانید »

صدا کن مرا، صدای تو خوب است (سهراب)

سهراب سپهری

( شعر نو ) صدا کن مرا، صدای تو خوب است … (سهراب سپهری) صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش  من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا …

بیشتر بخوانید »

بهار عمر ما دور جوانی است (الیار)

شعر درباره جوانی

( شعر نو ) جوانی … الیار (جبار محمدی) بهار عمر ما دور جوانی است پر از باران عشق و زندگانی است جوانی هاله ای از شوق و ذوق است بَرد از چهره ی جان، رنگ بدبختی دَرَد شیرازه ی سختی جوانی دوره ی بشکستن قفلِ درِ زندان سستی هاست …

بیشتر بخوانید »

عمر است چون خزانه (شعر نو)

پیرزن روستایی

(شعر نو) خزانه عمر … الیار (جبار محمدی) عمر است چون خزانه هر لحظه اش چو دُرّی است بر تارک زمانه در این خزانه گویی هر فرصتی نهان است هر فرصتی در اینجا جانی دگر به جان است فرصت برای رَستن از دامن سیاهی فرصت برای رُستن تا چشمه ی …

بیشتر بخوانید »

(شعر) اهل لنجــــــــانم

اهل لنجانم

( شعر ) اهل لنجـــــــــــانم … (جعفر جلالی) اهل لنجـــــــــــانم … خانه ام شالیــــــــــزار ، صحنه ی یک پیکــــار من سر سفره ی خود تکـــــــــه نانی دارم و در آن کومه تنـگ ، خلوتی با تو خـــــــدا صاحــــــــــــــب روزی دارم اهل لنجـــــــــانم … خانه ام شالیــــــــــــزار ، از بدی ها …

بیشتر بخوانید »

بیا که ره گیریم (الیار)

همسفر

( شعر نو ) دیار موفقیت … الیار (جبار محمدی) در آسمان این خطّه همیشه خورشید است فرازِ قافش را زِ هر کجا دید است. موفقیت را کرانه ناپیدا اگر دلی داری زِ بقچه بیرون کن به ساز امّیدی بزن دلِ دریا. اگر چه اشباحی به راه این وادی به …

بیشتر بخوانید »

پشت بر شب کن و راهی برگیر (الیار)

پیرمرد بیابانگرد

( اشعار نو از الیار ) درگذرگاه خرد … مام تقدیر هزاران اختر در گذرگاه خردها چیده ست دیدنش با من و توست. شب تاریک ندارد سودی دامنش را وِل کن کی از او دیده ای آخر جودی؟ پشت بر شب کن و راهی برگیر. دامنت را بتکان از سرما. …

بیشتر بخوانید »

هر غروبی، مژده ای نو بر طلوعی دیگر است (الیار)

( دلنوشته های زیبا ) فروغ دلبر … الیار (جبار محمدی) هر غروبی، مژده ای نو بر طلوعی دیگر است هر کجا را بنگری،؛ آوازه ای از دلبر است پای ما را عشق او بر عرصه ی جود و وجود آورده است هستی اندر پای او سر بر سجود آورده …

بیشتر بخوانید »

(دلنوشته) زندگی می گذرد

زندگی

( شعر نو از سروده های الیار ) زندگی … زندگی می گذرد مشکی از رحمت ایزد بر دوش بیرقی در کفش از شور نُشور راهیِ چشمه ی نور جام کن جمله ی جان را؛ بچش از فیض حیات ای دلِ خسته! به امّید ببال بارشی در کار است دل …

بیشتر بخوانید »