بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر های الیار (جبار محمدی)

تا کــی به بند عشــــرت و چند عشیـرتی…(الیار)

زیباترین جمله

(اشعار زیبا و حکیمانه) جام عبرت… تا کــی به بند عشــــرت و چند عشیـرتی چشــمی گشـــا به کار جهان از بصیـرتی در دور روزگـــــار به پنـدار خود مپیــــچ بگشــــا دریچــــه ای به جهـان حقیقتی عمری به کار خود شده ای غافــل از خدا بیهـــوده برده ای زفلک، طـرح حیــلتی نگشاید …

بیشتر بخوانید »

دلــم افتــــاده ی درد است و درمانــی ندارد…(الیار)

گل زیبا

(اشعار زیبا و سروده های عاشقانه) تاب مهر… زخوناب دلــــم پر کرده جــامش را شقـایق از آن روزی که چشمم را گشودی بر حقایق دلــم افتــــاده ی درد است و درمانــی ندارد طبیبی باید این دل را؛ طبیبی چون تو حـاذق چکاندی ژاله از عشقت چـو بر دامـــان     جانم …

بیشتر بخوانید »

چون گل آمد صحن بستان، محشری بر پا نمود…(الیار)

شعر و دلنوشته زیبا

(اشعار حکیمانه و فلسفی زیبا) صفحه ای از حشر و نشر چون گل آمد صحن بستان؛ محشری بر پا نمود صور اسرافیل بلبل هم در آن غوغا نمــود نغمه ی بلبل چو شور افکن شد اندر بــاغ گــل چشــم عالم را به نور دلبـــری بینا نمود عشق گل، در جان …

بیشتر بخوانید »