بایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه

لالایی های زیبا

لالایی ها

لالایی های مادرانه؛ لالایی ها نخستین شعرهای نانوشته ی زنان ایرانی لالایی های کرمان لالالا گل پونه گدا امد در خونه یه نان دادم بدش اومد دونان دادم خوشش اومد خودش رفت و سگش اومد لالالا گل خشخاش بابا رفته خدا همراش لالالا گل فندق مامان رفته سر صندوق لالالا …

بیشتر بخوانید »

داستان های کوتاه و آموزنده

داستانک های آموزنده

داستان های کوتاه و آموزنده؛ فلسفه عمل روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی راکنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟ سرباز دستپاچه شد و جواب داد قربان من …

بیشتر بخوانید »

مردی که فکر میکرد همسایه اش دزد است!

مردی که فکر میکرد همسایه اش دزد است

داستان زیبای مردی که فکر میکرد همسایه اش دزد است! در فولكلور آلمان ، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود : مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین ، تمام …

بیشتر بخوانید »