متن های عاشقانه غمگین

آغاز هر پایانى، یعنى پایان هر آغاز

جمله های غمگین فاصله ها؛

آغاز هر پایانى، یعنى پایان هر آغاز

که

انتهایش ابتداى شروع اول است در مسیر شروع آغاز بی پایان..،!::
::

به اندازه تمام بودنت ، بعد از رفتنت ، نابودم کردی !
::

درد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ، اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین !
::
::
اونقدر مهربون بودم که حالا باید به خیلیا ثابت کنم که من احمق نیستم !
::
::
این که عادلانه نیست !
من ،‌ مدام دست تو را بگیرم ، تو ، مدام مرا دست کم بگیری !
::
::
چقدر دوستت داشتم . . .
چقدر نفهمیدی . . .
نمی گویم زیباترین اما . . .
تو ، مهربان ترین آدم زندگیت را از دست داده ای . . .
::
::
لغت نامه هاى دنیا را باید آتش زد !
جلوى واژه ى نبودن نوشته اند : “ عدم حضور شخصى یا چیزى ” ؛ همین !
چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند ؟!
::
::
دیوانه میکند مرا !
شباهت این روزها با روزهایی که وعده میدادی !
::
::
دلم دیگر به زندگی گرم نیست
مادر می‌گوید : باید کمی به خودت برسی !
اما چگونه ؟ وقتی از هر طرف میروم به تو می‌رسم ؟!
::
::
از گدایی پرسیدند :
بدبخت تر از تو کسی هست ؟
خندید و گفت : آری ، عاشقی که به عشقش نرسد !
::
::
تا جایی که من یادم می‌ آید ، تو ترکم کرده ای !
پس چرا استخوان‌هایِ من از درد تیر می‌کشند !
::
::
بدترین حسه دنیا اینه که بدونی کسی که دوسش داری همون اندازه یکی دیگه رو دوس داره !
::
::
غمگینم ؛ مثل دختری که عاشق سرباز دشمن شده است . . .
::
::
خیلی وقته که برای دیدن تو ، اول باید چشمهایم را ببندم . . .
::
::
دلم را هنگامی غم می گیرد که نگاهم به دستان گره خورده ی دو آدم خیره می ماند !
::
::
لحظاتی هست که هیچ چیز این زندگی قانعت نمی کند و فقط و فقط نیاز به اندکی مردن داری !
::
::
اونایی رو دوست داشته باش که توی زندگیت نقشی داشتن !
نه اونایی که برات نقش بازی کردن . . . !
::
::
من آدم نمی شوم !
لبخندت خرم می کند و دوریت سگم !
::
::
بالاخره خنده های یک نفر باید چیزی را آب کند . . .
یا خنده های تو قند راس ام اس دوری از نامزد یا خنده های من غم را !
::
::
حرف های دلم را هرگز کسی نمیفهمد ، فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید !
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج میبرند . . .
::
::
آلزایمر می‌تواند بهترین بیماری جهان باشد تا هر ثانیه یادم نیفتد که نیستی !

::

هیسسسس!
حرف نزن.!!
صدای نفسهایت را…
بیشتر از دروغهایت دوست دارم..،!

::
::
هر دو لذت بخشند؛
یه نفری خوابیدن رو تخت دو نفری..
دو نفری خوابیدن رو تخت یه نفری ..،!

::
::
خیانت کرده ای و میگویی کو ؟!!
نشانم بده ….!!!
آخر آدم عاقل !!! مگر جای بوسه میماند …،؟!!

::
::
درونم غوغاست…ساده میشکنم..با یک تلنگر کوچک..
اینگونه نبودم…شدم..،!

::
::
من از اولش ریاضیاتم ضعیف بود …
نمیدونم چطوری شد که تو رو آدم حساب کردم ..،!

::
::
یه روز خوب میااااد…‎!‎
که برگ ترحیمیم برسه به دستت
اونوقت توام بگی:
آخی.. اینم مرد؟!..،

::
::
من حاضرم این دل کلنگیمو بکوبم..
تو بیایی و از نو بسازیمش..،

::
::
تو به من میخندی چون من متفاوت هستم !
من به تو میخندم چون فرقی با بقیه نداری ..،!

::
::
هی<<خودم>> …
نترس مرد، من اینجام..،!

::
::
من همین یک دانه دل دارم، بفرما بشکنش
کوزه ای از آب و گل دارم، بفرما بشکنش
تو سبوی آرزوهای مرا بشکسته ای
هرچه باداباد این هم دل، بفرما بشکنش..،

::
::
اگر افتخارت دل شکستن است
به عزیزانت بگو اسپند دود کنند..
این بار افتخار که نه..
حماسه آفریدی..،!

::
::
امروز یک مرده شور را دیدم.
آنچنان زیبا میشست که لکه ای هم باقی نمی ماند..
اما نمیدانم چرا پدرم از او خوشش
نمی آید!
و
مدام گریه میکند
و
مادرم نیز نفرینش…
او که مرد خوبی است..من دوستش دارم،
فقط کاش ناخن هایش را میگرفت.
تمام بدنم را زخم کرد..،!

::
::
روم به خواب، که خواب تورا بینم
کجاست خواب؟ که خواب، به خواب بینم..،!!

::
::
آراسته آمد و چه آراستنی
پیراسته زلف خود،چه پیراستنی
بنشست به می خوردن و برخاست به رقص
به به چه نشستنی،چه برخاستنی ..،

::
::
گاهی باید با “تنهایی” بسازیم..
تا “تن های”دیگر با هم بسازن..،

::
::
خدایا؛ بخاطر سیب مارا از بهشت بیرون کردی و بخاطر آب انگور به جهنم می اندازی ..
تو با میوه هایت مشکل داری یا با ما ؟..،

::
::
داشتنت حقیقتا رؤیای قشنگی بود.
اما واقعیتش
نه ثانیه ای خوشی داشت
نه خاطره ای مرور کردنی!
فقط درد داشت ..،!

::
::
آدم های دنیای من ؛
فعلی را صرف میکنند که برایشان صرف داشته باشد ..،!

::
::
خدا تنهاست !
گاهی یادش کن ..،!

::
::
تو اگر ماندنی بودی ..
با یکی از قبلی ها 
مانده بودی ..،

::
::
بعضی هارو تو زندگی باید اگه شده آژانس هم واسشون بگیری تا هرچه سریعتر از زندگیت گم شن بیرون ..، !

::
::
چرا دوباره برمیگردی؟؟؟
نبش قبر <حرام> است مؤمن..،!

::
::
چه بوسه باشه،چه خنجر…
دیگه به حال این جنازه فرقی نداره..،!

::
::
روزگار عجیبی شده،
حتی وقتی میخندیم،منظورمان چیز دیگریست ..،!

::
::
بعضی از آدمها کلا” آزار دهنده اند !
وقتی هستند با بودنشان !!
و
وقتی نیستند با نبودنشان آزارمان میدهند ..،!!

::
::
به لباسهایش،به کلاهه پاره اش،به این که روی یک پا ایستاده بود،به این که دهقان به او تکیه میکرد..
به هیچ کدام
اعتراضی نداشت..
فقط شکایت داشت از این که چرا به آدمهای بی خاصیت میگویند”مترسک”..،

::
::
تا بشکند امروز طلسمم، برخیز
تا غصه جدا شود از اسمم، برخیز
این جسم ندارد آرزویی جز خاک
ای روح! به احترام جسمم، برخیز ..،

::
::
خیلی فقیرم !!!
دیگر حتی … حوصله هم ندارم..،!

::
::
اگر احساس ب خاموشی مطلق برسد
باز هم عاطفه ای هست،میان من و تو

::
::
هوای دلها آلوده است !
اینجا فاصله ی یک عشق تا عشق بعدی ..
یک نخ سیگار است ..،!

::
::
هر روز ” دماغ ها ” کوچکتر می شود 

و 

دروغ ها بزرگتر ..،!

::
:

چرا همیشه آخرش می فهمیم که از اولش اشتباه کردیم؟..،!

::
::
گاهی وقتی بهش زنگ میزنی و بهت جواب نمیده دلیلش این نیست که نمیخواد صداتو بشنوه
شاید چیزی واسه جواب دادن نداره…!

::
::
یکى گردنش کبود میشه،یکى زیر چشمش.!
زندگى ها چقدر متفاوته..،!

::
::
ترس آن روز بیایی که نباشد جسدم
کوزه گر، کوزه بسازد زخاک جسدم
لب آن کوزه بسازد زخاک لب من
بی خبر لب بگذاری به لبان جسدم ..،

::
::
میگن وقتی آفتاب طلوع میکنه تا غروب همه جا پرسه میزنه
از همه جا که نا امید میشه ب غرب پناه میاره!
سلامتیه بچه های غرب تهران..،

::
::
دقت کردین‎ ‎‏ دو راهی یعنی چی؟
دل میگه آره,تجربه میگه نه..،!

::
::
یک رابطه مخصوص ۲ نفر است‎!‎
 اما برخی احمق ها شمارش بلد نیستنند ..،!

::
::
هوا را هر چقدر نفس بکشی….باز هم برای کشیدنش بال بال میزنی..
مثل تو
هر چقدر که باشی ، باز هم باید باشی
می فهمی چه میگویم ؟
بودنت مهم است..،!

(تک پیامک)

همچنین ببینید

شعر عاشقانه

(شعر) چه گُلی که بر نگینش همه نقش بی وفایی

( شعر عاشقانه ) تو بسوز شهریارا … سروده ای از استاد شهریار رهی از …