حضرت علی

اشعار ولادت حضرت علی و روز پدر

شعر ولادت حضرت علی و روز پدر؛

مصباحِ نور جلوه گر ماه ، یا علی
مفتاحِ مهر وقتِ سحرگاه ، یا علی
اسمت ضمانتِ صدق الله ، یا علی
تو از خدای کردی ام آگاه یا علی
هرچند الکن است زبان دلم ولی
آغاز کرده مدح تو را مرتضی علی…

********

وقتی خدا به خلقت هستی اراده کرد
توحید را به صورت یک مرد ساده کرد
از اسم مستعار خودش استفاده کرد
کل صفات را روی اسمش پیاده کرد
آنقدر شد شبیه خودش که صداش کرد
آیینه دار ذات خدا مرتضی علی

********

تا داشت پای خلقت دستش هنر گذاشت
دستی که روی سینه عالم اثر گذاشت
از مرز بندگی همه را پشت سر گذاشت
از رازهای خود همه را بی خبر گذاشت
تا عرش رد پای تو را دید آسمان
از آن به بعد رفته کجا مرتضی علی

********

قرآن به وصف ذات تو دارد عبارتی
یا ایهاالعزیز و جئنا بضاعتی
یعنی به هرچه غیر خدا بی شباهتی
از اتحاد رد شده و عین وحدتی
ما بنده تو ایم و تویی بنده خدا
قالو بلای دوم ما مرتضی علی

********

هر کس از این معادله سر در بیاورد
باید سری به سجده قنبر بیاورد
در زیر ذوالفقار شما سر بیاورد
قلبی به اشک دیده شناور بیاورد
یا ایهاالامیر سرم را قبول کن
سرمایه ام ولای شما مرتضی علی

********

کجراهه اند بی قدمت راست راهه ها
بی قدر در رسای تو اند این سیاهه ها
قلبم پر است از تو و این فلبداهه ها
یکتایی تو علت کفر الاهه ها
افتاده ام به خاک و صدا میزنم تو را
آقا بگیر دست مرا مرتضی علی

********

تنها تویی که بردن نامت عبادت است
هرکس گدات نیست خودش بی لیاقت است
بی تو نفس به سینه ی ما بی حرارت است
بی تو بهشت اهل یقین بی ضمانت است
سودای عاشقیست گدایی بهانه است
دردی بده بدون دوا مرتضی علی

********

چاه تو آب چشمه ما را زلال کرد
نان جوی تو گندم ما را حلال کرد
کویت بهشت رفتن ما را محال کرد
گفتیم حق علیست به هر کس سوال کرد
گنجینه های نام جهان شد اسیر آن
نعلین وصله دار تو یا مرتضی علی

********

در انتهای حق طلبی دار میثم است
این راه عاشقانه جنون مجسم است
آن رستخیز عام که نامش محرم است
تفسیر سرخ راه علی در دو عالم است
در این هزار سال همیشه گذشته است
راه نجف ز کرب و بلا مرتضی علی

********

تنها سلاح باورمان راه چاره است
باور کنید بمب اتم هیچ کاره است
عالم در انتظار شروعی دوباره است
امروز شیعه منتظر یک اشاره است
یا قاهرالعدو و یا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

::

یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
شاعر: سهراب سپهری…


ای پدر ای با دل من همنشین / ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم /آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من / ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار / ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای / در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار / می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر/ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار/مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی /عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر / هر چه دارم از تو دارم ای پدر

درعالم خیال به چشم آمدم پدر / کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید / گویی سپیده از افق شب دمیده بود

پدر ای وجودم از تو / قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفس هات / هستی من جان گرفته
پدر ای که از تو جاری / خون زندگی تو رگ هام
ای که از نور دو چشمت/ نور زندگی به چشمام
پدر امروز به پاهام/ دیگه نای رفتنی نیست
جز دریغی رو لب هام / دیگه حرف گفتنی نیست
پدر، پیچ و خم راهم/ نمیخوام بی راهه باشه
گل سرخ آرزوهام / توی فکر غنچه باشه

پدر دست یاری تو
اگه دستامو نگیره
کوره راه رفتن من
مثل شب هام می شه تیره
شاعر:مهدی فرجی

شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال / خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت / رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

شور عشقت به دل،زوال نداشت
آینه غیر تو خیال نداشت
بهتر و برتر از وجود خودت
مظهری ذات ذوالجلال نداشت
زادگاهت نبود اگر کعبه
کعبه بر سینه اش مدال نداشت
گر که حبل المتینی تو نبود
هیچ کس تا خدا وصال نداشت…
ای تمامیّت نِعَم با تو
بی تو دین خدا کمال نداشت
تا به عشق تو مبتلا گشتم
با غدیر خُم آشنا گشتم
برکه ای بود و مثل دریا شد
با تو این بادیه مُصفّا شد
از جهاز شتر برای رسول
منبری مثل نور برپا شد
گفت:ای حاجیان بیت الله
از خدا وحیِ تازه انشا شد
بر هر آنکس که نَفس من أولی است
این علی سرپرست و مولا شد
پس دعا کرد والِ مَن والاه
با علی هرکه هست آقا شد
باز فرمود:عادِ مَن عاداه
بی علی هرکه هست رسوا شد
با علی باش پادشاهی کن
بی علی باش هرچه خواهی کن
ای علی ای ظهور و جلوه ی ذات
ای جمال خدای را مرآت
ذکر نامت عبادتی باشد
که کند سَیّئات را حَسَنات
من و شرح مقام تو؟،هرگز!
من و درک بزرگی ات؟،هیهات!
به بُلندای عصمت تو درود
به شُکوه غدیر تو صلوات
دوّمین شخص عالم خِلقت
ای که هستی تو نور در ظُلُمات
بی وجود تو ما همه معدوم
با دَمِ تو گرفته ایم حَیات
هرکه دنیا مُحِبّ تو باشد
کار او راحت است در سَکرات
هرکه در راه تو قدم برداشت
پای او مُحکم است در عَرَصات
(ای که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی)
کاش هر لحظه بود وقت مَمات
تو بیائی دگر چه غم دارم؟
صورتم را به پات بگذارم
باعث شوکت غدیر توئی
به دو عالم فقط امیر توئی
به خدا بهر حضرت خاتم
بهترین یاور و نَصیر توئی
جبرئیل امین بُوَد فخرش
که به او مُرشد و دبیر توئی
فاتح عرصه های جنگ و نبرد!
بر خدا و رسول،شیر توئی
زِرِه نام فاطمه به تَنَت
صاحب جوشن کبیر توئی
به سرای تو مُستجیر منم
مظهر ذکر “یامُجیر” توئی
من یتیم و اسیر و مسکینم
و شنیدم که دستگیر توئی
دست ما را گرفته ای،امّا
جان زهرا رها مکن مولا
ای علی ای به ذات یکتا دست
روی دست تو نیست بالادست
ما اگر عاشقت شدیم،نبود
به جز اینکه گرفتی از ما دست
دست در دست آمدیم امروز
که بگیری ز ما تو فردا دست
روز عید است لیک می خواهم
روضه خوانم برای تو با دست
اینکه امروز گفت:”بَخّ لَک”
اینکه امروز داد مولا دست
روز دیگر طناب می بندد
بر همان دست های رعنا،دست
روز دیگر به صورت سیلی
می زند بر جمال زهرا،دست
چون که آگاه بود می شکنند
غرقِ بوسه نمود طاها،دست
این مدینه ولی به کرب و بلا
داد در راه دوست سقّا دست
دل هر شیعه غرقِ ماتم شد
نظری یاعلی،محرّم شد

(علی اصغر انصاریان)

::

در هیاهوی ملک صحن تو دیدن دارد
شربتی آب در این کعبه چشیدن دارد
با اذان حرمت اشک چکیدن دارد
هم علی هم ولی الله اش شنیدن دارد
ای خدا حب علی اهل تمنا را بس
از دو دنیای تو ایوان نجف ما را بس
خوش به حالم نجفم “مست امین اللهم”
سر به دیوار حرم ملتمس درگاهم
یاعلی گوشه نگاهی به نگاهم، آهم
چقدر اشک بریزم که تو را می خواهم
چه خوش است بین رواق تو ز پا افتادن
صد و ده بار در ایوان نجف جان دادن
من مسکین چه یتیمانه اسیرت شده ام
مومن خانه ی گل، فرش حصیرت شده ام
یاد “انگشتر و آن مرد” … فقیرت شده ام
و ز اهالی خیابان غدیرت شده ام
شب و ایوان علی، رقص جنون، نادعلی
هر طرف حرف علی ذکر علی یاد علی
شیعه و صبح نخستین و تولای علی
شیعه و وقت مدد نام دلارآی علی
شیعه و عاقبتِ عمر و تماشای علی
شیعه و لحظه به لحظه “پدری های علی”
از عدالت چه بگوییم به جز عین تو شاه
با زیادی رفو بر روی نعلین تو شاه
(مهدی عبدالکریمی)

******

ماپیروان راه علی وولایتیم
ماتشنگان باده ناب شهادتیم
ماغیرمرتضی به کسی دل نبسته ایم
ماپشت منکران علی راشکسته ایم
ماراخدا به عشق علی آفریده است
مارافدای راه ولی آفریده است
لعنت برآنکه حب علی رافروخته
رحمت برآنکه درره این عشق سوخته
لعنت به منکران غدیروولای او
له می شوند روزجزا زیر پای او
ما افتخارمان به غلامی حیدر است
این هدیه ای زحضرت زهرای اطهر است
بامنکران شیرخدانیست کارمان
بادشمنان آل عبا نیست کارمان
ماکارمان گدایی زهراوحیدر است
این کارازعبادت هرلحظه برتراست
مامنکران انجمنی در سقیفه ایم
مادشمنان جانی این سه خلیفه ایم
غیرازعلی وآل علی کس امام نیست
لعنت بگوبه این سه خلیفه،حرام نیست
لعن خدابه جان ابوبکرباعُمر
هرگز ثواب نیست ازاین لعن بیشتر
عثمان کجاوجای علی مقتداشدن
اینهاکجاوجانشین مصطفی شدن
اینهاکه خصم جانی شخص پیمبرند
اینهازنسل آدمیان نه که از خ…رند
هرکس که لعن این سه نفرگفت باعلیست
سنی بدان که درهمه جامقتداعلیست

******

باران گرفته است زمین را خبر کنید
امشب تمام عرش برین را خبر کنید
شب رفته است اهل یقین را خبر کنید
قرآن رسیده است امین را خبر کنید
اعجاز خلقت دو جهان می رسد ز راه
تنها دلیل خلقت جان می رسد ز راه
عالم تمام مست گل روی ماه او
صدها عزیز در طلب یک نگاه او
یوسف نشسته است پریشان به راه او
امشب حریم خانه حق در پناه او
آسوده باش کعبه که مهمان رسیده است
امشب تمام جلوه ایمان رسیده است
وقتی علی به روی جهان دیده باز کرد
وقتی خدا به دست خود افشای راز کرد
«دستی هم آسمان بر حیدر دراز کرد»*
کعبه سه روز پشت سر او نماز کرد
حجت قبول کعبه که سعیت تمام شد
از این به بعد نام تو بیت الحرام شد
امشب نوای جن و ملک یاعلی شده ست
امشب صدای ارض و فلک یاعلی شده ست
وقتی تمام نان و نمک یاعلی شده ست
حتی دعای باغ فدک یاعلی شده ست
مولا علی، ولی علی و مقتدا علی
رهبر علی، امام علی، جان ما علی

******

شد از نفس علی وجودم مطبوع
هر کار که کردم به علی شد مشروع
بر درب جنان چنین نوشته است خدا
بر خصم علی ورود اکیدا ممنوع

******

بی عشق علی تمام عمرم تلف است
هرکس نشود گدای او بی شرف است
در بین شناسنامه ام حک گشته
این یک سندیست صادره از نجف است

******

در باغ جنان جلوه خورشید خوش است
در صحن چمن سایگه بید خوش است
ما را نه به باغ و نه به جنت کار است
هر جا که شود روی علی دید خوش است

******

لیلی به فسون نگه اش بیمار است
یوسف شده مجنون ، به سر بازار است
شیرین که گرفتار رخش شد فرهاد
دلداده و مست حیدر کرار است

(پانوق)