حضرت علی (ع)

اشعار شهادت حضرت علی (ع)

اشعار شهادت حضرت علی (ع)

جونم فداته، نجف بهشت قلب این سینه زناته
یا علی مولا،دل شکسته ام اسیر و مبتلاته

علی علی جان،نوای آسمونی ِ خوبای عالَم
شبای قدره،با داغ تو برای ما مثل محرّم

یه شبی هم ایشالا ما،با غم و سوز دیرینه
توی ایوون طلای تو،میزنیم بر سر و سینه

علی مولا علی مولا علی مولا علی مولا…
امام دلها،پیرو ِ تو باید که باشه اهل تقوی

با ذکرت آقا،میفته تو دلای ما شور تولّا
از کرم تو،مِسِ وجود ِ ما با یا حسین طلا شد

دل حزینم،هوایی ِ زیارت کرببلا شد
به غم نور عین تو،ما شدیم مبتلا آقا

دعا کن روزی ِ ما شه،اربعین کربلا آقا
گل زهرا حسین مولا…

*

**

***

**

*

دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت

از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت

حیف شد، از آن­همه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت

کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت

خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت

شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت

با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت

می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت
(علی اکبر لطیفیان)

*

**

***

**

*

خون جبین به گلشن حسنش گلاب شد
چون شمع سوخته نور پراکند و آب شد

از خون او به دامن محراب، نقش بست
بر این شهید، ظلم و ستم بی‌حساب شد

شمشیر، گریه کرد به زخم سر علی
حتی به غربتش جگر خون کباب شد

محراب! ناله از دل خونین کشید و گفت:
یا فاطمه! دعای علی مستجاب شد

مویی که شد سفید زهجران فاطمه
جرمش مگر چه بود که از خون خضاب شد؟

هرکس گرفت سهم خود از دست روزگار
سهم تراب، خون سر بوتراب شد

فرق علی دو‌تا شد و جبریل صیحه زد
ای وای! چار رکن هدایت خراب شد

هر پادشه ستم به رعیت کند ولی
پیوسته بر علی ز رعیت عذاب شد

هم شیر حق برای شهادت شتاب داشت
هم خصم بهر کشتن او در شتاب شد

«میثم!» سرشک دیده و خون‌جگر کم است
بــر رهبــری کـه پیـر به فصل شباب شد
(استاد سازگار)

حضرت علی (ع)

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …