(شعرهای عاشقانه و زیبا)
اشارت جانان…
مـــرا اشـــارت جـانــان به راه کام آورد
دلـــم بـه عنبــر مویش به کام دام آورد
کشیدم او به پی اش سوی مکتبی از عشق
به عشوه ای لب جان، برشراب جام آورد
فراغتی ز فروغــش به چنــگ جان افتاد
دلــم به دست خــود از دامن حطام آورد
دلم به پیچ و خــم دهر بس پریشـان بود
به شکّــری زلبـــش، دل به انسجام آورد
دلــم زپرده ی ظلمــت نشانه بیرون بـرد
چــو آفتــاب خـود انـدر دلم به بام آورد
نشانه ای نبُــــد انـــدر زمــانـــه از نامـم
مرا به خلعـت عشقــش به مهـد نام آورد
چه ها کشید دل اندر درون جــان؛ الیــار!
دمــی که باد صبــا از بــرش، پیــام آورد
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) ابیات عاشقانه اشارت جانان اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا و دلنشین اشعار عارفانه اشعار و ابیات عاشقانه اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار دیوان اشعار زیباترین شعر سایت دلنوشته سایت شعر سایت شعر و دلنوشته سایت عاشقانه سایت غزل سروده سروده ها و ابیات عاشقانه سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عاشقانه و زیبا شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر عاشقانه شعر عاشقانه زیبا شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزلیات الیار (جبار محمدی)