( سروده عاشقانه )
در اندیشه ی یار …
در چشــم فتنــه بارش ، خُم در خُمـانه دیدم
از گوشـــه ی نگــاهی، خَم در کمـــانه دیدم
نزدیکتــر کــه رفتــم چنگی زنم به زلفـش
ناگــه ز شور مستــی، هستــی یگـــانه دیدم
گفتـــم که در خیــالی یا بستــه ای به جانم
گفتـــا تو شبـــروی کـن، او را به خانه دیدم
شب در خیــال رویــش دل را زکـف بدادم
محنــت به دوش جان را سر در خـزانه دیدم
گشتم به دور رویش پیوسته هر شب و روز
هر جا که شاخ وبرگی، عکسش به دانه دیدم
مـاه رخــش بتابیــد بر این زمیــن خاکــی
آن لحظــه من زمیــن را هم آسمـــانه دیدم
در مــزرعی کــه دایــم رحمت نظر نمــاید
گـــل را کنــــار بلبـــل من شـادمــانه دیدم
در آتــش جمــالش جانــم بسـوخت جانم
عشقــش دهــد مدامــم جـان را بهـانه دیدم
بر آستــان قربــش سر یک شبــی نهــادم
کــردم نظــر پس آنگــه خود جاودانه دیدم
محبوب خوبرویم! کن یک نظر به الیار
بسیار در فراقت جور زمانه دیدم
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار زیبا و دلنشین اشعار عارفانه اشعار مذهبی اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی در اندیشهٔ یار در چشــم فتنــه بارش خُم در خُمـانه دیدم دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های زیبا و عاشقانه دلنوشته های سایت زمزار دیوان اشعار زیباترین شعر سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر مناجات شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزلیات الیار (جبار محمدی)