حدیث جوانی

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام … (رهی معیری)

( اشعار زیبا و دلنشین )

حدیث جوانی … ( رهی معیری )

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام

خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام

با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق

همچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام

چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌ام

چون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام

من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش

از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام

از جام عافیت می نابی نخورده‌ام

وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ام

موی سپید را فلکم رایگان نداد

این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام

ای سرو پای بسته به آزادگی مناز

آزاده من که از همه عالم بریده‌ام

گر می‌گریزم از نظر مردمان رهی

عیبم مکن که آهوی مردم‌ندیده‌ام

( زمزار )

همچنین ببینید

یا صاحب الزمان عج

در انتظار تو، من تا بهار خواهم مرد

( شعری در انتظار ظهور امام زمان عج ) تا بهار خواهم مرد  ( شعر …