رقیه بنت الحسین

نامم رقیه است نزن ناشناس نیست … (مرثیه)

( اشعار و دلنوشته های شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها )

نامم رقیه است …

نامم رقیه است نزن ناشناس نیست

صبّم نکن ، کنیز خدا ناسپاس نیست

من دختر صغیرة سالار زینبم

فحشم نده که منزلتم جز سپاس نیست

ناز یتیم را که به سیلی نمی کشد

این درخور لطافت گلبرگ یاس نیست

دست مرا ببند و ببر با تشر ولی

مشت و لگد که پاسخ این التماس نیست

در ضرب و شتم ، پیروی از دومی کنی

با آن خبیث ، جز تو کسی را قیاس نیست

مو میکشی و مقنعه را پاره می کنی

این گیسو است ، بند طناب و لباس نیست

ای دختران شام ، خدا اهلتان کند

این کاروان که مسخرة این اُناس نیست

ای شامیان لباسم اگر پاره پاره است

قدری حیا ! نشان بزرگی لباس نیست

بابا چقدر صورت تو سنگ خورده است

این رنگهای روی تو اصلاً شناس نیست

انگار از قفا گلویت را بریده اند

آیا به پشت گردن تو جای داس نیست؟

باید کنون به عمه تأسی کنم ، پدر

جز بوسهاز گلوی تو راه خلاص نیست

( محمود ژولیده )

همچنین ببینید

غریب الغربا

اشعار میلاد امام رضا(ع)

( شعر و دلنوشته ) اشعار میلاد امام رضا(ع) دهه ی دوم ذیقعده شروعش زیباست …