( اشعار و دلنوشته های زیبا و عرفانی )
مِهر اخلاص …
وای و وایم جام تقوایم در آب افتاده است
بــام زهدم از ریاکاری خــراب افتـاده است
تار و پود آنچــه رشتـــم از عبادت، پنبـه شد
وه! خیـالاتی که می سفتـم، سراب افتاده است
زآنچه می کــردم مــزیّن، حاصل زهد خودم
فکر می کردم که جان در شهد ناب افتاده است
خــواجه کز شیرینی اعمال خود مهمـل بگفت
از سر مستی و غفلت هم به خواب افتاده است
گــر عمـل پیچد به دستــار تفاخـر ای بسا
می برم جامی ز مفرغ در لعاب افتاده است
گر فروشد مرد دینش زهد وتقوا را به غیر
گــویی اندر خـرمن تقوا شهاب افتاده است
آتــش مــنّّ و ریا غافـــل کنــد از یاد حق
می گدازد لعل ایمان کز حساب افتاده است
گـــر نیــابد مهر اخلاصی کسی انـدر دلش
گویی اندر چشم او مهر حجـاب افتاده است
تا نگیـرد روز مـحشر روسیــاهی دامــنش
قبــل از آن الیـار نالان در عتاب افتاده است
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار زیبا و دلنشین اشعار عارفانه اشعار عاشقانه و دلنشین اشعار مذهبی اشعار و دلنوشته های عرفانی اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا تحفهٔ عشق جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های زیبا و عاشقانه دلنوشته های سایت زمزار دیوان اشعار زیباترین شعر سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزلیات الیار (جبار محمدی) مِهر اخلاص وای و وایم جام تقوایم در آب افتاده است