(شعر زیبا)
جان در شکر …
در زلف تو یارا، دل در سفر افتد
از شوق تو جانا، جان در شکر افتد
دامی بگشـودی، پیـش رخ دلـــها
از بهــر همینـم، دل در خطـــر افتد
هر حلقه ی مویت، یک عالم دیگر
بر سیــر عـوالـم، دل در گــذر افتد
پیـدا گـل رویت، پنهان ز نظـر هـا
سرّی که ز گفتـن، دل بر حـذر افتد
چـون دیـده گشایم، گلگونه نمایی
تا اینکــه جمــالت، انــدر نظـر افتد
در خلوت یار ار، دل محـرم او شد
از سـر ضمیــرش، او بـا خبـر افتـد
از شوق وصالش، گر دیده چکـانم
هر دانه ی اشکم، همچون گهر افتد
الیــار اگر او را، از جان بود عاشق
با غمــزه ی دلبـر، او را ظفـر افتـد
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جان در شکر جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزل عاشقانه غزلیات الیار (جبار محمدی)