( شعر زیبا )
جان مرا بالا ببر …
ای جـان جـان! جـان مـرا تـا پیش خود بالا ببر
صبــری نماند اندر دلم؛ فردا نگــو؛ حالا ببر
دل می کنم از هر چه دارم اندر این محنت سرا
سـوی بقـا از غصـه ها، با چشـم بی پروا ببر
داری فضــایی آشنــا در وادی عشـق و صفــا
زایـن غـربت ظلم و فنا، جـان مرا آنجـا ببر
پـر می زنــد مـرغ دلــم انــدر هـوای روی تو
سـوی گلستـانت مرا، چون بلبـل شیــدا ببر
زنــدانی جبـرم ولــی انــدر لبـــاس اختیــار
زایـن دار مختاری مرا، در پرده ی غوغا ببر
من سر به تیغت می نهم تا دل نیابد خود سری
وانگه مرا در چرخه ی گردون بی سرها ببر
خصــم هوا خواهـد اگـر تا سنـگ ره گردد مرا
بر جنــگ او جـان مرا با جـوشن هیـجا ببر
با دانه ی لبخند خود، دل را بکش در دام خود
جان مرا از دام این دنیای غول آسا ببر
آوای ســاز سـوز جان، می پیچد انـدر آسمان
الیــــار را تا آسمان، با ساز این آوا ببر
الیار (جبار محمدی)
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جان مرا بالا ببر جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزل عاشقانه غزلیات الیار (جبار محمدی)