(دلنوشته انتظار امام زمان عج)
در غـم هـجـر رخ مـاه تـو در سـوز و گـدازیـم … (امام خمینی ره)
در غـم هـجـر رخ مـاه تـو در سـوز و گـدازیـم
تا به کـی زیـن غم جانکاه بسوزیـم و بسازیم
شـب هـجـران تـو اخـر نــشــود رخ نـنـمـایـی
در همـه دهـر تـو در نـازی و مـا گـرد نـیـازیـم
آیـد آن روز کــه در بــازکـنــی پــرده گـشـایـی
تا بـه خـاک قدمـت جـان و سـر خـوش بیـازیـم
بـــه اشـارت اگـــرم وعـــده دیـــدار دهـــد یــار
تـا پـس از مرگ به وجد آمـده در سـاز و نـواییـم
گـر بـه انـدیشـه بـیایـد کـه پـناهـی سا بـه کویت
نه سوی بتـکـده رو کرده و نـه راهـی حجـازیـم
سـاقی از آن خم پنهـان که ز بیگانـه نهان است
باده در سـاغر مـا ریــز کــه مــا مــحــرم رازیــم
*
*