روز عرفه

شعرهای روز عرفه

( سروده های مناسبت مذهبی )

شعرهای روز عرفه

روز ما  و عرفه ، تشنگی دل ، ارباب
نبود جز محنت در دلم حاصل، ارباب

من و دیوانه گیم یک طرف و تو طرفی
آه ، دیوانه ام و نیستم عاقل ارباب

 من گدای تو شوم بر تو جفایی نشود
کرده ام در حرم لطف تو منزل ارباب

تو بیا، کوزه ی خود را ز طلا ساز اینبار
خاک را رد بکن از مرحله ی گِل ارباب

گاه گاهی بچشی مزه ی فلفل بد نیست
گرچه این قلب شده مزه ی فلفل ارباب
سروده: جعفر ابوالفتحی

*

*

*

*

عرفه آمده از یار خبر نیست چرا؟
چقدر ناله زنم  آه ، کجایی آقا

رمضان که نشد و این عرفه هم نشد و
پس قرارا من و تو کی و کجا ای جانا

منتظرهات همه منتظر ماه حسین
انتظاری که گره خوده به این عاشورا

حاجیان در عرفات اند ولی من اینجا
بین این روضه ام و در حرم کرببلا

عرفه آمده یعنی که مهیا باشید
تا که همراه شوید با غم و اشک زهرا

سینه زن ها چقدر فرصتمان محدود است
پرچم و پیرهن آماده کنید بهر عزا

دوش دیدم که کسی در عرفاتم می گفت
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

هرکه مجنون حسین است بگو برخیزد
هرکه دیدار خدا خواست بیاید با ما
( شاعر: یاسر مسافر )

*

*

*

*

عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد
عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد

عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو
بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد

عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سر
گر بماند ز غمت در دل اثر می چسبد

خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عرب
نام این کار گذارید هنر، می چسبد

سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات
روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد

قتلگه بودم و دیدم که کسی می گوید
سر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد

نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی
زدن نیزه به بالای جگر می چسبد

ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب
زدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟

یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم
گر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد

*

*

*

*

چه خوب شد عرفه دلبرم صدایم کرد
خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد

به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب
به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد

چه فرصتی که به همراه کاروان حسین
مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد

زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد
به طواف حج حقیقی دل آشنایـم کرد

چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد

منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری
به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد

به افتخار علی ره به بام هــــــم داد
که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد

ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت
صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد

همه به حال دعای حسین می گـریند
نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد

به دیده اشک مناجات کئکان زیباست
زگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد

علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا
به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد

به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند
حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد

همان حسین که با جلوه کرامت خــود
کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد

بدون اذن خودش کربلا نمی آیـــــم
ز درد با که بگویم که کربلایم کـــرد

خوشم از آنکه بگویم به دوستان شهید
حسین عاقبت از عشق خود فنایم کرد

*

*

*

*

امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است

اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است

در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند
وقت کرم تو فقرا فرق ندارند

خواندی تو دگر بار به کویت همگان را
هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را

یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را
با خویش بیارد دل و جان نگران را

گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی

بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم

روز عرفه آمد و شد تازه امیدم
آغوش گشودی که به سوی تو دویدم

من آمده ام باز توانم بده امروز
اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز

آفت زده بر حاصل من بار ندارد
این بار به غیر از تو خریدار ندارد

این بنده خودش آمده پس جار ندارد
اصلا زمین خورده که آزار ندارد

بر آنکه زمین خورده جفا را نپسندند
رفتم همه جا جز تو گدا را نپسندند

حالا که من افتاده ام از نام و نشان ها
حالا که نشستم ز فراغت به فغان ها

مگذار بیفتد سخنم روی زبان ها
مگذار شود فاش ز من راز نهان ها

من آبرویم در خطر افتاده نظر کن
حالا که گدا پشت در افتاده نظر کن

هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی
نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی

من را برسانید به یار عرفاتی
جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی

شرمنده کند باز مرا از کرم خود
ما را به سلامی ببرد در حرم خود

این قدر مگو از لب و دندان دُر افشان
این قدر مده شرح ز گیسوی پریشان

خواهر شده از لحن دعای تو هراسان
برگرد مدینه مرو کوفه حسین جان

ترسم که کسی بشکند آئینه ات آقا
یا آنکه نشیند به روی سینه ات آقا

گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست
هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست

خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست
اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست

در روضه ی او عطر گل یاس بیاید
خود گفته که در روضه ی عباس بیاید

*

*

*

*

عرفه وقتی میادبوی محرم میرسه
بوی آه وناله وگریه وماتم میرسه
ذکرهرعاشق دیونه میشه به شوروشین
السلام وعلی الحسین
وعلی علی ابن الحسین
وعلی اولادالحسین
وعلی اصحاب الحسین

عرفه وقتی میاد دلا رو ماتم میگیره
دیگه ازفردادل فاطمه روغم میگیره
دیگه پرمیزنه دلهاسوی بین الحرمین
السلام علی الحسین
وعلی علی ابن الحسین
وعلی اولادالحسین
وعلی اصحاب الحسین

عرفه وقتی میاد دلامیشه عزاخونه
دیگه ازفردادل دیونه هاروضه خونه
داره کم کم میرسه عزای شاه عالمین
السلام علی الحسین
وعلی علی ابن لحسین
وعلی اولادالحسین
وعلی اصحاب الحسین

*

*

*

*

عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی
میهمـان حـرمِ  جود و سخـایم کردی

فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنی
تا ببخشی گنهـم را تو صدایم کردی

دل ما را بسوی خویش کشیدی یا رب
بـاز از پنجـۀ این نفس  رهایم کردی

تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیـاز
بـر در رحمت و امیـد گــدایم کردی

کرمت هیچ مرا فـرصت گفتـار نـداد
هرچه می خواستم ای دوست  عطایم کردی

حـالم ازحال دعـای عـرفه بخشیدی
بـا چنین حـال تو راهی منـایم کردی

گفتی اوّل نظرت هست به زوار حسین
عـاشق و شیفتــۀ کـرببـلایم کردی

چـون سبکبـال شـدم تا حرم  کرببلا
همـره و  همسفـر پیک  صبایم کردی

کـربـلا گفتم و فریاد ز جانم  برخاست
شکـرلله کـه چنین غرق  نوایم کردی

همره زمـزم اشکی که مرا بخشیـدی
حاجی کعبــه ایمــان و  وفایم کردی

چون «وفائی» تو مرا عشق و سعادت دادی
تا که مشغـول مناجات و دعایم کردی

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …