نم نم

غم در نگاه سرد خیابان نشسته است (دلنوشته)

( اشعار زیبای تاجیکی )

غم در نگاه سرد خیابان نشسته است … (فردوس اعظم)

دریا، غروب، نم نمِ باران، دلم گرفت
از خاطرات تلخِ پریشان دلم گرفت

غم در نگاه سرد خیابان نشسته است
از انجماد یأسِ خیابان دلم گرفت

سخت است بی تو دیدن باران برای من
امشب چه قدْر از غمت آسان دلم گرفت

شاید تو هم به غربت من فکر می کنی
چون یاد کردم از تو، دوچندان دلم گرفت

بی تو سکوت خانه چه فریاد می زند
از ساعت این مترسکِ حیران، دلم گرفت

بارانِ پشت پنجره مانند گریه است
از دست گریه های فراوان دلم گرفت

یک شعر عاشقانه و یک بغض یخ زده
در این غروب سرد زمستان، دلم گرفت

می خواستم به دوری ات عادت کنم، نشد
امشب دوباره از تو چه پنهان، دلم گرفت

عشق

( زمزار )

همچنین ببینید

کتاب چهارده ستاره در یک آفتاب نوشته شاعر آیینی شهر کرکوند جناب آقای حاج عبداله بهرامی

تو را نادیده کس اندر جهانت

(به قلم شاعر) آفریدگار … شعر از حاج عبداله بهرامی خداوندا تو رب العالمینی تو …