بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان

داستان دختر کشاورز و پیرمرد مکار !

دختر زیبای کشاورز و پیرمرد مکاری که او را میخواست

دختر زیبای کشاورز و پیرمرد مکاری که او را میخواست! روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه …

بیشتر بخوانید »

داستان زيبا و خواندني قورباغه

داستان زيبا و خواندني قورباغه

داستان زيبا و خواندني قورباغه چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما …

بیشتر بخوانید »

داستان خواندني تاجر و 4 همسرش

داستان خواندني تاجر و 4 همسرش

تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت. همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد. همسر سومش را …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه عجایب هفتگانه

داستان کوتاه عجایب هفتگانه

داستان کوتاه عجایب هفتگانه معلمی از دانش‌آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرست‌وار بنویسند. دانش‌آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته‌های آنها را جمع‌آوری کرد. با اینکه همه جواب‌ها یکی نبودند اما بیشتر دانش‌آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند: اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه جعبه خالی

داستان کوتاه جعبه خالی

داستان جعبه خالی در شهری دور افتاده، خانواده فقیری زندگی می‌کرد. پدر خانواده از اینکه دختر ۵ساله‌شان مقداری پول برای خرید کاغذ کادوی طلایی رنگ مصرف کرده بود، ناراحت بود چون همان قدر پول هم به سختی به دست می‏آمد. دخترک با کاغذ کادو یک جعبه را بسته بندی کرده …

بیشتر بخوانید »

درویش و گدا

درویش و گدا

درویش و گدا؛ روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او برروی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند ، نشسته است . روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او برروی تشکی مخملین …

بیشتر بخوانید »