بایگانی/آرشیو برچسب ها : اشعار غلامرضا سازگار (میثم)

(شعر) دو خورشید جهان افروز، در دو صبحگاه آمد

شعر ولادت حضرت محمد (ص) و امام صادق (ع) در سحرگاهان دو ماه آمد … شعر از غلامرضا سازگار (میثم) فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد دوخورشید جهان افروز ، در دو صبحگاه آمد دو موسی از دو دریا ، یا دو یوسف از دو چاه آمد …

بیشتر بخوانید »

(شعر) اگر صد عالمم بخشند، بی‌مهدی نمی‌خواهم

صاحب الزمان

( شعر ارادت به امام زمان عج ) بی مهدی نمیخواهم … شعر از غلامرضا سازگار (میثم) اگر صد عالمم بخشند بی‌مهدی نمی‌خواهم کمـال آدمـم  بخشنـد  بی‌مهدی  نمی‌خواهم اگر بعد از هزاران سال  مردن  بر  تن  بی‌جان مسیحایی دمم بخشند، بی‌مهدی  نمی‌خواهم اگــر از تشنگـی آتـش بــر آیـــد  از  نفس‌هـایم …

بیشتر بخوانید »

(مرثیه) حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت

حسن عسکری

( مرثیه ای برای شهادت امام حسن عسکری سلام الله علیه ) حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت … غلامرضا سازگار (میثم) ای ز چشم همگان ریخته اشک بصرت حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت همچو اجداد غریبت همۀ عمر غریب به جوانی شده مسموم چو …

بیشتر بخوانید »

(شعر) از اربعین اوّل تو غم فزاتر است

عکس نوشته اربعین

( دلنوشته برای اربعین حسینی ) از اربعین اوّل تو غم فزاتر است … غلامرضا سازگار (میثم) ایّام اربعین تو یا صبح محشر است یا روز جانگداز وفات پیمبر است بیش از هزار سال گذشته است و اربعین از اربعین اوّل تو غم فزاتر است دوران هر حماسه دو روز …

بیشتر بخوانید »

(شعر) امشب دعا کن عمر من پایان بگیرد

( دلنوشته ای برای شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها)  امشب دعا کن عمر من پایان بگیرد … شعر از غلامرضا سازگار (میثم) تا کی زتن درد فراقم جان بگیرد امشب دعا کن عمر من پایان بگیرد گیرم وضو از اشک و رویت را ببوسم آنسان که زهرا بوسه از …

بیشتر بخوانید »

(شعر) ای وای بر تو دیدی، پیمان خود شکستی

خدا رفیق واقعی ما

( شعر و پند ) برای دوست واقعی ، خدا … شعر از غلامرضا سازگار (میثم) با دوست باش با دوست، ای دوست تا که هستی هر جا روی همه اوست، امید بر که بستی پیمانه گشت لبریز با نفس فتنه انگیز بهر نبرد برخیز، آخر چرا نشستی صدبار حق …

بیشتر بخوانید »

(شعر) با پا نتوان رفتن، صحرای محبت را

محبت

( پندی به زبان شعر در وصف محبت ) شعری زیبا درباره محبت … غلامرضا سازگار (میثم) با پا نتوان رفتن، صحرای محبت را بی خون نتوان خوردن، مینای محبت را دیوانه ی عاشق را دیوانه نباید خواند رسوا نتوان گفتن، رسوای محبت را صد حاکم آب و گل، دستش …

بیشتر بخوانید »

(شعر) این باغ از آن توست که زهرای دیگری

معصومه

( شعر در مدح حضرت معصومه سلام الله علیها ) شعر از غلامرضا سازگار (میثم) تو کیستی؟ سلاله ی زهرای اطهری معصومه ای، کریمه ی آل پیمبری ممدوحه ی ائمّه و محبوبه ی خدا احمد خصایل استی و صدّیقه منظری باب الکرم سلاله ی باب الحوائجی امّ العفاف دختر موسی …

بیشتر بخوانید »