بایگانی/آرشیو برچسب ها : اشعار فاضل نظری

(دلنوشته) که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند، نشد

( شعر کوتاه و دلنوشته زیبا ) نشــــد!  … شعر از فاضل نظری به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد با چراغی همه جا گشتم و …

بیشتر بخوانید »

(شعر) قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت

شعر امام زمانی

( شعر و دلنوشته عاشقانه امام زمان ) باران نگرفت … فاضل نظری دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت چشمم افتاد به چشم تو، ولی خیره نماند شعله ای بود که لرزید ولی جان نگرفت جز خودم هیچ کسی در …

بیشتر بخوانید »

درد خودبینی است می دانم تو را تقصیر نیست (فاضل نظری)

شعر زیبا

( دلنوشته ها ) باز در خود خیره شو … (فاضل نظری) باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست درد خودبینی است می دانم تو را تقصیر نیست کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است در گل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست شیر وقتی در …

بیشتر بخوانید »

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی…(فاضل نظری)

شعر زیبا

( اشعار زیبا و عاشقانه ) چشم دیگر آهو … ( فاضل نظری ) ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی رد پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی هر کجا زلفی …

بیشتر بخوانید »