بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر کاروان از فریدون مشیری

کاروان

عمر،پا بر دل من می نهد و می گذرد

کاروان عمر،پا بر دل من می نهد و می گذرد خسته شد چشم من از اینهمه پائیز و بهار نه عجب گر نکنم بر گل و گلزار نظر، در بهاری که دلم نشکفد از خنده ی یار چه کند با رخ پزمرده ی من گل به چمن؟ جه کند با …

بیشتر بخوانید »