(دلنوشته) اين است عطر خاکستری … (شعری از شاملو) اين است عطر خاکستري هوایی که از نزديکي صبح سخن می گويد زمين آبستن روزي ديگر است اين است زمزمه سپيده اين است آفتاب که بر مي آيد تک تک ، ستاره ها آب مي شوند و شب بريده بريده به …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر
شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا (باباافضل کاشانی)
(دلنوشته ها) شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا … (باباافضل کاشانی) رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی از شرم …
بیشتر بخوانید »در کوی عشق جانان، کردم شبی اقامت (الیار)
(اشعار عاشقانه) پیمانه ی کرامت … در کوی عشق جانان، کردم شبی اقامت دیـدم چه جلوه هایی! در آستـان و قامت باحسـن بی مثالـش، با جلوه ای ز خالش در دل فکند شوری، چون شورش قیامت تا پر کنـد دلـم را، از شـور نـاب هستـی می زد به دست مهرش، …
بیشتر بخوانید »مـن سبوی صبر جان خویش را بشکسته ام (الیار)
(شعر و دلنوشته) جواز خنده … مـن سبوی صبر جان خویش را بشکسته ام ز آنکـه از تیر نگـاهت تا قیامت خستـه ام بـار خود از خـرمن اوصاف نیـکویت، نگـار! با جـواز خنده ای از سوی رویت، بستـه ام گـر چـه آزارد دلـم را خار هجران هر دمی با امیـد …
بیشتر بخوانید »زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست (سهراب سپهری)
(شعر درباره زندگی) زندگی، فهم نفهميدن هاست … ( سهراب سپهری ) شب آرامي بود مي روم در ايوان، تا بپرسم از خود زندگی يعني چه؟ مادرم سيني چايي در دست گل لبخندي چيد ،هديه اش داد به من خواهرم تكه ناني آورد ، آمد آنجا لب پاشويه نشست پدرم …
بیشتر بخوانید »تنــگنــای دل تـاریــک مـرا خـورشیــدی (الیار)
(اشعار دلشین) آفتاب دل … تنــگنــای دل تـاریــک مـرا خـورشیــدی انــدرون، جــام دل جـان مرا جمشیـدی با تـو تـاریک نشـد نقطـه ای اندر خم دهر بــه جهــان از دل ذرات جهـان تابیـدی هستـی از بطن عدم «کن فیکون» تو گرفت بذر حکمت تو دل کون و مکان پاشیدی کـس نیـارست …
بیشتر بخوانید »سرم به صخره بسایم به چشم اشک آلود (الیار)
(غزل عاشقانه) نشان یار … سرم به صخره بسایم به چشم اشک آلود جهــانِ بـی تو برایـم بگشتـه دود اندود زمانه در گذر است و سرم بسامان نیست فــراق روی تو پیـرم نمود و درد افزود امــان زجـور حســودان روی ماهـت یار! در این سرای کهن، روشنی ز رویت بود …
بیشتر بخوانید »ما زگــلها کــم نبــاشیم ار بــدانی بــرتریم (الیار)
(شعر بهاری) باد نوروزی … بـاد نوروزی می آید سوی گل، بربط زنان تا که گــل لب وا کند، بلبل نشینـد شاخ آن محفـــل شادی بپا دارند و بر رقص آورند خیل عـاشق پیشگان را جمله از پیر و جوان نـازنازان گــل گشــاید دفتــر طنّازی اش بلبلان را خون جگر …
بیشتر بخوانید »خار غم را بر کن از جان، خاک کن (الیار)
(اشعار و دلنوشته های زیبا) صفای دل … رو غبــار کیـن دل را پاک کن خار غم را بر کن از جان، خاک کن خـانـه ی دل را بیـارای از کرم در صفــایش، شهـره ی افلا ک کن تا نشیـند گوهر عشق اندر آن با گـــلاب صـدق جان نمنــاک کن …
بیشتر بخوانید »دوباره جمعه شد و کوچه ای پر از حسرت (دلنوشته)
(شعر درباره امام زمان عج) دوباره جمعه شد و کوچه ای پر از حسرت … (دلنوشته) دوباره جمعه شد و کوچه ای پر از حسرت وَ عابری که پریشان به جمکران می رفت دوباره جمعه شد و عاشقی که تا سهله به شوق دیدن مولای انس و جان می رفت …
بیشتر بخوانید »