شعر و دلنوشته زیبا

در دلم بنشسته‌ای، بیرون میا (عطار)

( اشعار زیبا )

در دلم بنشسته‌ای، بیرون میا … (عطار نیشابوری)

در دلم بنشسته‌ای بیرون میا

نی برون آی از دلم در خون میا

چون ز دل بیرون نمی‌آیی دمی

هر زمان در دیده دیگرگون میا

چون کست یک ذره هرگز پی نبرد

تو به یک یک ذره بوقلمون میا

غصه‌ای باشد که چون تو گوهری

آید از دریا برون بیرون میا

سرنگون غواص خود پیش آیدت

تو ز فقر بحر در هامون میا

گر پدید آیی دو عالم گم شود

بیش از این ای لولو مکنون میا

نی برون آی و دو عالم محو کن

گو برون از تو کسی اکنون، میا

چون تو پیدا می‌شوی گم می‌شوم

لطف کن وز وسع من افزون میا

چون به یک مویت ندارم دست رس

دست بر نه برتر از گردون میا

چون ز هشیاری به جان آمد دلم

بی‌شرابی پیش این مجنون میا

بدرهٔ موزون شعرت ای فرید

بستهٔ این بدرهٔ موزون میا

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …