آستانه امامزاده بی بی حلیمه خاتون(علیها السلام) شهر کرکوند
( السلام علیک یا بی بی حلیمه خاتون )
براساس شجره نامه موجود در ارتباط با اين امامزاده نسب ايشان به حضرت امام موسى بن جعفر(عليه السلام) مى رسد.این بانوی بزرگوار،در قرن پنجم هجری بالغ بر 9 قرن پیش در این مکان وفات یافته اند،ولى تعيين حدود جغرافيايى امامزاده كه در شجره نامه آن موجود مى باشد اشاره اى به وجودآبادى در جنب يا نزديك آن ندارد و از آسياباد به عنوان نزديكترين حد جغرافيايى آن يادشده است. بنابراين احتمال مى رود كركوند پس از اين تاريخ در حالى كه در مسير عبور كاروانهاى تجارى و همچنين به علت بهره مندى از دشتهاى سرسبز و همنشينى با زاينده رود در مسير عبور كاروانهاى اقوام كوچ نشين قرار داشته است با استقرار برخى از اين اقوام به صورت يك آبادى متمركز درآمده باشد.
بقعه متبرکه امامزاده حلیمه خاتون(علیها السلام) در ضلع شمالی شهر و مشرف برشالیزارهای سرسبز کرکوند قراردارد. که تا به امروز خیل مشتاقان و ارادتمندان اهل بیت رسول خدا(علیهم السلام) به این بانوی بزرگوار متوسل میشوند. اهالی وجود این مزار شریف را باعث آبادانی و نعمت فراون و واسط فیض خداوند متعال بر مردم شهر می دانند.
شجره نامه امامزاده حلیمه خاتون (سلام الله علیها)
بر روی سنگ مزار مطهر بانو حلیمه خاتون (س) آمده است:
مخفی نماند اینکه بی بی حلیمه خاتون دختر احمد ابن ابوالحسن ابن محمد ابن جعفر ابن امام الهمام موسی الکاظم در زمان خلیفه عباسی مامون الرشید و حکومت وقت طغرل خان در اواخر قرن دوم هجری در شدت جوانی در محال اصفهان از دنیا رفته ـــ در قبله اصفهان شاه سلیمان و در قبله شاه سلیمان حلیمه خاتون وقبله آسیاباد مشهور به لنجان بالا است و طرف راست بابا سبز و طرف چپ شاه کوچک.
امام زاده جعفر بن موسی الکاظم (ع) کیست و در کجا دفن است؟
آرامگاه امامزاده جعفر الخواری فرزند بلافصل موسی کاظم (امام هفتم شیعیان) و برادر علی بن موسی الرضا (امام هشتم شیعیان) است و صحن وی در شهرستان پیشوا و ۴۵ کیلومتری جنوب شرقی تهران قرار دارد. ایشان به احتمال زیاد جد پدری امامزاده حلیمه خاتون (س) شهر کرکوند می باشد.
از فرزندان امام موسي كاظم (علیه السلام) است و بر كتيبه درب منبت كاري شده ضريح چوبي بقعه نام امامزاده (جعفر حوازي) فرزند امام هفتم (علیه السلام) نگاشته شده است .
علامه بیهقی متوفای 565 هـ ق که از پیشگامان علم انساب است می نویسد: «جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن بن علی بن عمرالاشرف بن امام زین العابدین، قتله عبدالله بن عمر، عامل محمد بن طاهره بالری بسر بالری سناردک و قبره بها و صلی علیه القاضی بالری، و کان یوم قتل ابن سبع و اربعین سنه» (لباب الانساب1: 417)
بنابراین گفتار مرحوم بیهقی که تمام مطلب را در سه خط خلاصه کرده دیگر جای هیچ بحث و تردیدی نیست که مشهد کنونی از آن همین امامزاده جلیل القدر است که در شهر ری به شهادت رسیده است و در سنادرک (پیشوا) مدفون شده است.
حضرت امام موسی الکاظم (علیه السلام) نسبت به ساير ائمه (علیهم السلام) فرزندان زيادتري داشت.
برخي از مورخان تعداد آنان را تا 60 نفر ذکر کرده اند (منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، ج2، ص223؛ عمدة الطالب، ابن عنبه، ص185 ـ187)، ولي اغلب مورخان تعداد فرزندان آن حضرت را 37 نفر دانسته اند (اعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ ابوعلی الفضل بن حسن الطبرسی، ص312؛ الارشاد، شیخ مفید، ترجمه استاد رسولی محلاتی، ج2، ص236؛ الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ، علی مالکی مکی، ج2، ص960؛ کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ج3، ص38.) و بديهي است که اغلب آن بزرگواران، برادران ناتني امام رضا (علیه السلام) به شمارمي روند. با مطالعه تاريخ آنچه مسلم است، اينکه يکي از فرزندان امام کاظم (علیه السلام)، امامزاده جعفر است.
از کساني که اين امامزاده را از فرزندان بلافصل امام کاظم (علیه السلام) ذکر کرده اند، شيخ عباس قمي است. (ر.ک: منتهی الآمال، ج2، ص223)
مؤلف کنز الانساب، تعداد فرزندان امام هفتم را 42 تن ذکر کرده و در ادامه نوشته است:«چون مأمون، حضرت علي بن موسي الرضا را از مدينه به شهر طوس دعوت نمود، جمله فرزندان و فرزندزادگان حضرت امام کاظم (علیه السلام) به تدريج از بغداد رو به ولايت خراسان نهادند، من جمله تعدادي از اين بزرگواران همچون جعفر و ابراهيم و… چون به ناحيه ساوجبلاغ رسيدند، دشمنان از عقب آمدند و مجادله بسيار کردند و آخر الامر حسن بن موسي الکاظم (علیه السلام) را شهيد کردند و به بعضي هم جراحت رسيده بود و چون شب درآمد، لاعلاج روي به اطراف نهادند. اما جعفربن موسي الکاظم (علیه السلام) که درحين دفاع مجروح گرديده بود، در توابع ورامين به موضع سناردک (مکان فعلي) دراثر شدت جراحات وارده به شهادت رسيد.»
مؤلفان رياض الانساب و تاريخ خوار و ورامين نيز اين نکته را تأييد مي کنند.(آشنایی با سلاله پاکان، ص43ـ47، (با تلخیص) علامه نسابه، آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي در جواب سؤال دو تن از علماي پيشواي ورامين درباره هويت امامزاده جعفر، اين گونه اظهار نظر فرموده است:
«امامزاده جعفر از فرزندان بلافصل حضرت موسي بن جعفر(علیه السلام) مي باشند که در قريه خوار در اطراف مدينه منوره زندگي مي کردند. جمعي ازآن قريه تصميم گرفتند به خدمت حضرت علي بن موسي الرضا (علیه السلام) در مرو مشرف شوند و امامزاده جعفر را به سرپرستي خودشان انتخاب نمودند. چون ايشان عالم و دانشمند و زاهد بودند و به اين قصد حرکت کردند، وقتي به ايران آمدند، مأمون حضرت رضا (علیه السلام) را شهيد کرده بود. مأمورين مأمون، با اين گروه دراطراف ساوه جنگيدند. عده اي از اين جمع درآن درگيري شهيد شدند. امامزاده جعفردر حين مبارزه با مأمورين مأمون، دراين جنگ مجروح شدند و با همان حالت بدان نواحي تشريف برده و در محل سناردک در اثر همان مجروح بودن شربت شهادت نوشيدند.»( همان، ص86)
کاتب نسخه خطي تاريخ خوار و ورامين مي نويسد: «امامزاده جعفر در سناردک، در منزل مردي به نام جلال الدين به تاريخ 15 جمادي الثاني 217 قمري رحلت نموده است و سپس در گورستان محل مدفون شد.» (همان، ص44)
نکاتي که از زندگاني اين امامزاده جليل القدر به دست مي آيد، عبارت اند از:
1. وي از فرزندان بلافصل امام هفتم (علیه السلام) است و درباره مدفن وي ترديدي نيست که موضع کنوني، مدفن او است.
2. درباره محل جراحت آن بزرگوار ـ ساوجبلاغ يا ساوه ـ اختلاف است. آنچه مسلم است اينکه وي در اثرشدت جراحت، در اين مکان فعلي شربت شهادت نوشيده است.
3. شهادت امامزاده جعفر در سال 217 بعيد به نظر مي رسد؛ زيرا مهاجرت سادات و علويان را به سرزمين ايران مي توان به چهار گروه و دسته کلي تقسيم کرد: دسته اول، سادات و علوياني هستند که در زمان حجاج بن يوسف ثقفي به ايران مهاجرت کردند.
دسته دوم، سادات و علوياني بودند که در زمان ولايتعهدي امام رضا (علیه السلام) به عشق ديدار آن حضرت به ايران مهاجرت کردند؛ ولي اغلب آنان موفق به زيارت حضرت نشدند. آنان در بين راه با شنيدن خبر شهادت امام رضا (علیه السلام) و در اثر درگيري با مأموران عباسي، به دست آنان شهيد شدند و يا فرارکردند و بعدها در اثر بيماري از دنيا رفتند.
گروه سوم، سادات و علوياني هستند که در قيام هاي مسلحانه عليه خلفاي اموي و عباسي شرکت داشتند و بعد از شکست قيامشان، ازخوف خلفاي عصر به ايران پناهنده شدند.
دسته چهارم، ساداتي بودند که در زمان حکومت علويان در طبرستان و گيلان به ايران مهاجرت کردند و براي هميشه ماندگار شدند.
امامزاده جعفر(علیه السلام) طبق اظهارات عالمان انساب، ازدسته دوم به شمارمي آيد که براي ديدار برادربزرگوارش عازم ايران شد؛ ولي در ميان راه، به دست دشمنان مجروح و در اثر شدت جراحت شهيد شد. اگرآن بزرگوار بعد از شهادت امام رضا (علیه السلام) در سال 203 ق. مجروح شده باشد، آن وقت رحلت وي چهارده سال پس از شهادت حضرت رضا(علیه السلام) است که درست به نظر نمي رسد مگر آنکه امامزاده جعفر(علیه السلام) ديگري باشد که آن هم نياز به تحقيق و بررسي کامل تري دارد.
اهالي محترم پيشوا معتقدند که امامزاده جعفر(علیه السلام) بعد از مجروح شدن، به اين موضع پناه آورده و سپس شهيد شده است و هم اکنون محل شهادت او را «شهيدگاه» مي نامند و اين مکان در نزد اهالي آن سامان، احترام و قداست خاصي دارد. ميان شهيدگاه و محل تدفين و مرقد کنوني او، فاصله است.
از تاريخ دقيق شهادت وي، اطلاعي در دست نيست؛ ولي بي گمان شهادت آن بزرگوار در بين سال هاي 203 و 204 ق. بوده است.مقام معظم رهبری: «مردم ورامین این امامزاده عظیم الشان را چون جان شیرین در برگرفته اند.»
«اساساً پیشوا مرکز شهادت است. پایگاه شهادت نیکان و برگزیدگان است و برجسته ترین چهره شهید همین بزرگواری است که این صحن و سرای به نام اوست فرزند موسی بن جعفر و سلاله پاک پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)».
ایت الله العظمی صافی گلپایگانی: «وجود حضرت امامزاده جعفربن موسی الکاظم (علیه السلام) در این منطقه که ولایت اهل بیت را داشته اند نشانه ریشه داشتن تشیع در این منطقه است.» معظم له هنگامیکه کارت دعوت آستانه که منقش به تصویر بارگاه ملکوتی امامزاده جعفر بود را رویت نمودند آن تصویر را بوسید و فرمودند: «سلام من را به آقا امامزاده جعفر برسانید.»
ایت العظمی نوری همدانی: «شکوه صحن و سرای امامزاده جعفر نماینگر علاقه و محبت شدید اهالی آن شهر به خاندان عصمت و طهارت است».
آیت االه محمودی امام جمعه محترم ورامین: «من بارها هرگاه خدمت مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی می رسیدم . ایشان سراغ امامزاده جعفر(علیه السلام) را می گرفتند.»
( نمایی از امامزاده جعفر بن موسی سلام الله علیه شهر پیشوا )
امامزاده حلیمه خاتون(س) درقرن دوم می زیسته یا قرن پنجم؟
از آنجایی که در شجرنامه ایشان از طغرل خان (بیک) بعنوان حاکم محلی یاد شده است میتوان با استدلال تاریخ، حاکم وقت در زمان حیات امامزاده بی شک طغرل سلجوقی ست در حدود سال 443 قمری که بر اصفهان و لنجان حکومت کرده است.
ناصر خسرو (سیاح قرن پنجم قمری) در سفرنامه خود در بخش سفر به لردگان و لنجان گزارش می دهد :
و اول محرم از آن جا برفتیم و به راه کوهستان روی به اصفهان نهادیم. در راه به کوهی رسیدیم، دره تنگ بود. عام گفتندی این کوه را بهرام گور به شمشیر بریده است و آن را شمشیر برید میگفتند و آن جا آبی عظیم دیدیم که از دست راست ما از سوراخ بیرون میآمد و از جایی بلند فرو میدوید و عوام میگفتند این آب به تابستان مدام میآید و چون زمستان شود باز ایستد و یخ بندد، و به لوردغان رسیدیم که از ارجان تا آن جا چهل فرسنگ بود و این لوردغان سر حدپارس است، و از آن جا به خان لنجان (خولنجان امروزی) رسیدیم و بر دروازه شهر نام سلطان طغرل بیک نوشته دیدم و از آن جا به شهر اصفهان هفت فرسنگ بود. مردم خان لنجان عظیم ایمن و آسوده بودند هریک به کار و کدخدایی خود مشغول.
طغرل بیک که بود؟
طغرل بیک ابوطالب محمد بن میکائیل (۴۵۵–۳۸۵ هجری/ ۱۰۶۳–۹۹۳ میلادی) اولین سلطان سلجوقی و مؤسس سلسلهٔ سلجوقیان میباشد. او به مدت ۲۶ سال بر قلمرویی مشتمل بر ایران و سرزمینهای همجوار همچون عراق، شام و قسمتی از ارمنستان حکومت کرد و سرانجام در سن ۷۰ سالگی در طجرشت درگذشت و در ری مدفون شد.
ایل طغرل، که بعدها به سبب نام نیای او، سلجوقیان نام گرفت، یکی از قبایل ترک بود که به رهبری پدربزرگ او، سلجوق، وارد ماوراءالنهر و سپس مرزهای ایران و خراسان بزرگ شد و پس از روابطی پیچیده با دیگر حکومتهای مستقر در سرزمینهای یاد شده، که گاهی دوستانه و زمانی خصمانه بود، توانست جایگاهی برای خویش مهیا کرده و به تعامل با خاندانهای دیگر بپردازد. سلاجقه پس از مرگ رهبران خود، سلجوق و اسرائیل، به فرمان طغرل درآمدند و تحت رهبری او و چغری بیک به گسترش قلمرو خویش پرداختند. اگرچه در دورهٔ محمود و با شکستی که از سوی او متحمل شدند، تا مدتی تحرکات خویش را متوقف کردند. طغرل در سال ۴۲۹ هجری/ ۱۰۳۷ میلادی، از سوی بزرگان سلجوقی به عنوان سلطان برگزیده شد و به نام او خطبه جاری گشت. پس از مرگ محمود غزنوی و قدرتگیری سلطان مسعود، سلجوقیان به رهبری طغرل، در چندین مرحله لشکر غزنویان را به هزیمت واداشتند و گاهی متحمل شکستهایی نیز شدند، اما سرانجام با پیروزی سلجوقیان بر غزنویان در نبرد دندانقان به سال ۴۳۱ هجری و شکست و فرار سلطان مسعود غزنوی، طومار غزنویان در خراسان و نواحی اطراف پیچیده شد و سلجوقیان به عنوان قدرت جدیدی وارد مرزهای ایران شدند و هریک قسمتی از این سرزمین را به تصرف درآوردند که در این میان طغرل با حکومت بر عراق عجم و جبال و استقرار در نیشابور به عنوان پایتخت، به بسط و گسترش سرزمین خود به کمک برادر و خویشانش مشغول شد و سلسلهٔ سلجوقیان را در ایران پایهگذاری نمود. طغرل همچنین پس از پیروزی در نبرد دندانقان، با همراهی با سران سلجوقی در ارسال نامهای به نزد خلیفهٔ بغداد و درخواست منشور حکومت و همچنین دریافت پاسخ مساعد خلیفه، آغازگر رابطهای مهم میان دو حکومت گشت. طغرل در فاصله سالهای ۴۴۶–۴۳۲ هجری، با توسل بر لشکرکشی و اعمال زور و یاری ابراهیم ینال، مناطق وسیعی از سرزمین ایران را به تصرف خویش درآورد و در ابتدا پس از فتح ری، آن مکان را پس از بازسازی، پایتخت خویش قرار داد اما پس از تسخیر اصفهان، در سال ۴۴۳ هجری، آن شهر را به پایتختی خویش برگزید. او سپس با حمله به آذربایجان، آن سرزمین را تحت فرمان خویش درآورد و در ادامه با لشکرکشی به ارمنستان و سرزمینهای روم شرقی، قلمرو خویش را وسعت بخشید.
در این میان ابراهیم ینال نیز با لشکرکشی به روم شرقی و مناطق دیگر، بر وسعت قلمرو سلجوقیان افزود. لازم است ذکر شود در ابتدای کار و پس از استقرار طغرل در ری، سرزمینهای تحت تصرف ابراهیم به علت خونریزی و رفتار ناپسند او و لشکریانش، از وی مسترد شد که منجر به طغیان او بر علیه طغرل گشت و پس از شکست او در برابر طغرل و بخشش وی توسط او، ابراهیم دگربار به خدمت در رکاب طغرل مشغول گشت.
سال ۴۴۷ هجری، آغازگر عصر جدیدی در حکومت طغرل و سلجوقیان بود. او در این سال با قبول دعوت خلیفه و وزیر مبنی بر سفر به بغداد، صفحهٔ جدیدی در روابط سلجوقیان و عباسیان را گشود و با سلسله اقداماتش در آن مکان، جایگاهی رفیع را کسب نمود. طغرل در فاصله سالهای ۴۵۱–۴۴۷ هجری با به بند کشیدن ملک رحیم بویهای، حکومت آل بویه در عراق را برانداخت و خطبه نیز به نامش در آن مناطق جاری گشت. وی سپس به بازسازی بغداد همت گماشت و با ازدواج دختر چغری بیک با خلیفه، روابط حکومتش را با خلافت عباسی مستحکم کرد. سپس تکریت و موصل را به تصرف خویش درآورد و در پی این اقدام، یاران بساسیری که از دشمنان او و خلیفه بود، به طغرل پیوستند. او سپس دیاربکر را تحت سلطه درآورد و سنجار را نیز تصرف نمود. او طغیان دوبارهٔ ابراهیم ینال را با شکست و قتل او در نبرد، درهم کوبید و ارسلان بساسیری را که از مخالفان خلافت عباسی و هوادار فاطمیان مصر بود را سرکوب نمود.
طغرل در فاصله سالهای ۴۵۵–۴۵۲ هجری، به ازدواج با دختر خلیفه با وجود مخالفتهای خلیفه اقدام نمود که با اتفاقات و مشکلات فراوان انجام پذیرفت و سرانجام طغرل در سال ۴۵۵ هجری بدون داشتن جانشین، وفات یافت و سرزمینی پهناور را برای آیندگان به میراث گذاشت. طغرل را شخصیتی مذهبی و با ایمان معرفی کردهاند که به ساخت بناهای متعدد از جمله مسجد و مدرسه، همت فراوانی گماشت و با تعصبی که در مذهب حنفی داشت، در کنار عمیدالملک، عرصه را بر دیگر مذاهب اسلامی تنگ کرده بود. او را دارای شخصیتی عادل و بیزار از خونریزی معرفی نمودهاند که همواره از اقدامات سخت اجتناب میورزید، اگرچه در تعدادی از منابع نیز به اعمال ظالمانه و ناشایست او و سپاهیانش اشاره دارند. لازم است ذکر شود که مهمترین عامل موفقیت طغرل در تصمیمات و اقداماتش، شخصیت عمیدالملک کندری بود که با ارائهٔ راهنمایی و ایدههای ایرانی خویش، سهم فراوانی در پیشرفت طغرل داشت.
لازم به ذکر است سلسله سلجوقیان هم زمان با خلافت عباسیان نیز می باشد.
تصاویری از حرم با صفای امامزاده حلیمه خاتون (س)