( دلنوشته ای عاشقانه و زیبا )
گوهر عشق …
من زنده گــردم با گهــر، با گوهـری از کان تو
دارم به جــان سرمـایـه ای از مایه هـای جان تو
آن کان تو ارکان دل، در خــانه ای ازآب وگـل
رویــد اگــر نوری در آن، از دیــده ی فتـان تو
روشـن شود پنهانـی ام، من خسته ی درمانی ام
هر نسخــه ای از بهــر جان، بنوشته ای ازآن تو
در برگــی از باد خزان، بودی تو نـورانی در آن
تر می شود خشکیــده ها روزی درآن عمـان تو
در اشتیــاق روی تـو، پــرّان شــوم برکـوی تو
تا گــردنم گــردن کشد بر تیغـــه ی فرمان تو
ای کاش من جان دردهم سستی نباشد در رهم
فی الجمله مشتاقان کنون، جان برکف وقربان تو
من ســـر فرازم با دمــت، جـــانم نثـار مقدمت
مستــم کنـد لعــل لبت، هم غمزه ی چشمان تو
ما را ز بهدینان کنــی، همــراه گلچینــان کنی
جانـــی دگــر بخشـــد مرا شـه مایه ی ایمان تو
الیار باشد زار تو، سر می دهد بر دار تو
او سر سپارد تا ابد، بر رشته ی پیمان تو
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزلیات الیار (جبار محمدی) گوهر عشق من زنده گــردم با گهــر، با گوهـری از کان تو