( غزل زیبا )
گله … الیار (جبار محمدی)
از چــه بر این دل بیچاره چنیـن تاخته ای
تیغـی از بـرق نگــاهت به رخش آخته ای
تـا اســارت ببـری این دل پر باد مـرا
حلقــه ای گــردنش از سلسله انداخته ای
مـی دهـی دست قضـا خرمن آمـال مرا
دستــی از جـور و جفا بر دل من یاخته ای
هرچه کردم گله خود از سر دلبستگی است
چه کند دل خود از این جلوه که پرداخته ای
از ازل خـاک دل من شده آغشته به عشق
گِــل بنیـاد وجـودم تـو چنیــن سـاخته ای
در گلستــان رخش لانه گــزین تا بـه ابد
ای دل! آنجـا به گـل رویش اگـر فاخته ای
دل الیـــار! تو گــر پا ننهــی بر در عشـق
عمـر خــود را سـر لهــو و لعبـی باخته ای
برچسب هاابیات الیار (جبار محمدی) اشعار الیار (جبار محمدی) اشعار زیبا اشعار زیبا و عاشقانه الیار اشعار و سروده های دلنشین الیار الیار (جبار محمدی) بیت زیبا جبار محمدی دفتر اشعار الیار (جبار محمدی) دلنوشته دلنوشته های الیار (جبار محمدی) دلنوشته های سایت زمزار سایت دلنوشته سایت شعر سایت غزل سروده سروده های الیار (جبار محمدی) سروده های عارفانه شاعرانه ها شعر شعر زیبا شعر زیبا و دلنشین شعر زیبا و عارفانه شعر و سروده زیبا غزال غزل غزل غزل زیبا و دلنشین غزل عاشقانه غزلیات الیار (جبار محمدی) گله