( شعر عاشقانه پاییزی )
بکن ای گل با من هر چه توانی ناز (معیری)
شد خزان …
شد خزان گلشن آشنایی بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو وز تو ندیدم جز بدعهدی و بیوفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود عشق و وفاداری با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر و وفایی نوگل گلشن جور و جفایی
از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است روش بختم این است
از جام غم مستم دشمن میپرستم
تا هستم
تو و مست از می به چمن چون گل خندان از مستی بر گریهٔ من
با دگران در گلشن نوشی می من ز فراقت ناله کنم تا کی
تو و می چون لاله کشیدنها من و چون گل جامه دریدنها
به رقیبان خواری دیدنها
دلم از غم خون کردی چه بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری برو ای عاری ز وفاداری
که شکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند جفا به عاشق تا کی
نمیکنی ای گل یک دم یادم که همچو اشک از چشمت افتادم
تا کی بیتو بود از غم خون دل من
آه از دل تو
گر چه ز محنت خوارم کردی با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من هر چه توانی ناز
کز عشقت میسوزم باز
*
*
شعر شد خزان:
خزان عشق یا شد خزان از جمله ترانه های معروف و به یاد ماندنی فارسی با متنی عاشقانه از رهی معیری هست که اولین بار در سال ۱۳۱۳ با آهنگسازی و صدای جواد بدیع زاده اجرا گردید و از معدود آهنگ های خاطره انگیزی هست که با گذشت بیش از ۸۰ سال تا به حال جاذبهٔ خود را در بین مردم حفظ نموده است. این ترانه سالها بعد به وسیله خوانندگانی چون غلامحسین بنان و هوشمند عقیلی مهر نیز بازخوانی شده است.
در بعضی از آثار تلویزیونی و سینمایی ایران، کارگردانان براي ایجاد تم دوران پهلوی و حال و هوای زمان قبل از پخش این ترانه با صدای بدیع زاده استفاده کرده اند .