یا ایهاالعزیز

آهی در این بساط به غیر از امید نیست

( دلنوشته ظهور )

قبول کن … شعر از مجید لشکری

ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن

یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن

آهی در این بساط به غیر از امید نیست

یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن

از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی

این کودک فراری خود را قبول کن

رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!

مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن

گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه

اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن

گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم

رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن

*

*

سلام بر مهدی

( زمزار )

همچنین ببینید

چشم انتظار

غبار آینه ها هر غروب می ریزد

( غزلیات دلنشین ) شعر از سحر زینلی دلم که آخر هر التماس می سوزد …