چهل حديث آموزنده از امام هادی عليه السلام : احادیثی در باب علم، غضب، اطاعت خداوند، شب زنده داری، فروتنی، پدر و مادر، زیارت امام رضاعلیه السلام و حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، حسد، خودپسندی و هدفمندی؛ 1) الدُّنْیا سُوقٌ رَبحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ دنیا همانند بازارى است كه عدّه …

اس ام اس ولادت امام محمدباقر(سلام الله علیه) بهشت رحمت صفاى جنت بهار طوبى جمال یزدان امام باقر که فیض وافر دهد کلامش به علم و عرفان ولادت با سعادت امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد. :: :: بر اهل ولا عید مویّد شده امشب در جلوه رخ داور …

جمله های غمگین فاصله ها؛ آغاز هر پایانى، یعنى پایان هر آغاز که انتهایش ابتداى شروع اول است در مسیر شروع آغاز بی پایان..،!:: :: به اندازه تمام بودنت ، بعد از رفتنت ، نابودم کردی ! :: درد می کشم ، درد هم تلخ است هم ارزان هم گیراییش …

جمله های غمگین درباره جدایی؛ به خدا بگو: زمستانش سرد نیست جمع کند تکرار فصلهایش را ! من در تابستانش هم از بی وفایی دندان به دندان سائیده ام… :: :: سخت است ؛ خیلی سخت ! وقتی بدانی او کجای زندگی توست ، اما ندانی تو کجای زندگی او …

استاتوس های جوک و خنده دار جدید؛ آدم هرچقدرم جدی و خشک باشه، وقتی یه بچه با تفنگ اسباب بازیش بهش شلیک میکنه باید بمیره ! :: پسر داییم امتحان فارسی داشته مخالف استقلال رو نوشته پیروزی ! :: :: اصن روى بسته هاى چیپس و پفک و پاستیل باید …

جمله های آموزنده و پندآموز بزرگان؛ دو گرسنه هرگز سیر نمیشوند، گرسنه علم و گرسنه مال . . . :: مادر و پدرای خیلی سختگیر ، بهترین دروغگو ها رو تحویل جامعه میدن . . . :: آنچه که به پرودگارت مدیونی تنها دوست داشتن دیگران است . . . …

جوک های خنده دار؛ آیا میدانستید: اگر تانک رو تو دنده روشن کنین ، شلیک میکنه ؟! :: :: مشترک گرامی بخدا اگر بفهمم رفتی رایتل خریدی باهات کات میکنم یه بار با همراه اول بهم خیانت کردی بسه دیگه تحملشو ندارم! :: :: اگر درد داری تحمل کن روی …

اس ام اس های عاشقانه اردیبهشت ۹۲ چای هایت را تلخ نخور یک بار نگاهم کن تمام قند های دلم را برایت آب میکنم . . . :: :: انگار میدان است… دلم را میگویم… هر که از راه میرسد دورش میزند :: :: عاشقی یعنی بعد از دو ساعت …

داستان های آموزنده و کوتاه؛ من اینجا مسافرم جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد. جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟… …

داستان های کوتاه و آموزنده؛ فلسفه عمل روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی راکنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟ سرباز دستپاچه شد و جواب داد قربان من …