پیامک جدید آرزو بزرگترین آرزوی من کوچک ترین نگاه توست بزرگترین غم من آخرین نگاه توست . با تو بودن ، با تو موندن ، با تو رفتن آرزومه ! هر جا باشی ، هر جا باشم ، دیدن تو آرزومه ! :: :: خواهم که قلب گرمت ، آماج …
بیشتر بخوانید »مجله سرگرمی
چه پائیزی است…
چه پائیزی ست نشسته رنگ جدائی به صفحه ی دل من شکسته شاخه ی امید و خانه خاموش است، تنیده تا سیه عنکبوت نومیدی فشرده پنجه و با روح من هم آغوش است میان خانه ی ویرانه ی جوانی من، به هرطرف نگرم جای پای حرمان است زبان گشوده …
بیشتر بخوانید »تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را…(حبیب یغمائی)
غزلی زیبا ازحبیب یغمائی تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را بود خوشبختی اندر سعی و دانش در جهان اما در ایران پیروی باید قضای آسمانی را به قطع رشته جان عهد بستم بارها با خود بمن آموخت گیتی سست …
بیشتر بخوانید »مجموعه ۶ داستان کوتاه خواندنی و آموزنده
مجموعه ۶ داستان کوتاه خواندنی و آموزنده با نتیجه گیری حرف درست یک خانم و همسر میلیونرش از برج نیمه سازشان بازدید می کردند که یک کارگر آن زن را دید و فریاد زد: “مرا به یاد میاوری؟ من و تو در دوران دبیرستان با هم دوست صمیمی بودیم .” …
بیشتر بخوانید »عاشق ترین مرد، آدم بود که…
جدیدترین اس ام اس های عاشقانه؛ عاشق ترین مرد، آدم بود که بهشت را به لبخند حوا فروخت… :: :: آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند آن روزها مال باخته …
بیشتر بخوانید »اتل متل یه رویا،به یادتم یه دریا
سری جدید اس ام اس ها و جمله های عاشقانه اتل متل یه رویا به یادتم یه دریا خواستم اینو بدونی که تو تکی تو دنیا :: :: وقتی که هستی دوستت دارم وقتی که نیستی لحظه های دوست داشتنت را مرور می کنم … :: :: انسان ها عموما …
بیشتر بخوانید »داستان زيبا و خواندني قورباغه
داستان زيبا و خواندني قورباغه چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما …
بیشتر بخوانید »داستان خواندني تاجر و 4 همسرش
تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت. همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد. همسر سومش را …
بیشتر بخوانید »داستان کوزه ترک خورده
داستان کوزه ترک خورده در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست… چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه عجایب هفتگانه
داستان کوتاه عجایب هفتگانه معلمی از دانشآموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرستوار بنویسند. دانشآموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشتههای آنها را جمعآوری کرد. با اینکه همه جوابها یکی نبودند اما بیشتر دانشآموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند: اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین …
بیشتر بخوانید »