بایگانی/آرشیو برچسب ها : اشعار الیار

آیینه ی جانم کن، آیین محبّت را (الیار)

عاشقانه

( شعر عاشقانه ) همره دیرین … الیار (جبار محمدی) بیگانه مپندارم؛ ای همرهِ دیرینم! فرهاد تواَم من؛ تو، همچون گلِ شیرینم با دسته گلِ عشقی، بر پای تو بنشینم تا گَرد ره از رویت، با حوصله بر چینم پس با گلِ لبخندی، یک لحظه نگاهم کن آسوده زِ آهم …

بیشتر بخوانید »

درد جهان را همه مرهم تویی (الیار)

دعا

( شعر راز و نیاز با خداوند ) با خدا … الیار (جبار محمدی) نام خدا را بِبَر آغاز کار دانه ی ذکرش به دل اندر، بکار من چه کنم گر نبرم نام او او که بود صاحبِ نامِ نکو هر چه که زیباست مر او را سزد نور وجودش …

بیشتر بخوانید »

ای صاحب زمانه! بازآ به سوی خانه (الیار)

شرمنده ایم آقا- امام زمان

( اشعار درباره امام زمان عج ) ای صاحب زمانه … الیار (جبار محمدی) ای صاحبِ زمانه! باز آ به سوی خانه       بُتهای سرکشی را بشکن تو دانه دانه فصل بهار اسیرِ گردونه ی خزانه         بگسسته از هم آخر، شیرازه ی زمانه از پرده جان بُرون کن، بی عذر و …

بیشتر بخوانید »

تو ایرانی (الیار)

ایران

( شعری زیبا درباره ایران ) تو ایرانی … الیار (جبار محمدی ) دل من سرزمین من تو میراث دلیرانی تو مهد خوب خوبانی تو ایرانی تو ایرانی تو فرق نام هستی را چو خورشید زر افشانی تو عالم را چنان چشمی مرید شاه مردانی جهان را گوهری در دل …

بیشتر بخوانید »

عمر است چون خزانه (شعر نو)

پیرزن روستایی

(شعر نو) خزانه عمر … الیار (جبار محمدی) عمر است چون خزانه هر لحظه اش چو دُرّی است بر تارک زمانه در این خزانه گویی هر فرصتی نهان است هر فرصتی در اینجا جانی دگر به جان است فرصت برای رَستن از دامن سیاهی فرصت برای رُستن تا چشمه ی …

بیشتر بخوانید »

هر دم از عشق آید اندر گوش جان، ساز امید (الیار)

عاشقانه

( غزلیات زیبا ) بستان امید … الیار (جبار محمدی) هر دم از عشق آید اندرگوش جان، ساز امید تا کشـد جـان را سر بستان دلبـــاز امید سایه ی خوشبختی آرد بر سـر هـر طالبـی طـالب ار بـا جـان کشـد ارابه ی ناز امید مهـر پایان است بـر تـاریکــی و …

بیشتر بخوانید »

زمانــــه را نفســی تــازه از حجــاز آمـــد (الیار)

صلوات

شعر در وصف پیامبر اکرم (ص) محمد (ص) … الیار (جبار محمدی زمانــــه را نفســی تــازه از حجــاز آمـــد به قبلــه گاه جهانی چو سرو ناز آمد چـو لاشه ای شده بود این جهـان در ظلمت تو گوئیــا به تنش روح رفته باز آمد به گرد شب همه بت های …

بیشتر بخوانید »

بیا که ره گیریم (الیار)

همسفر

( شعر نو ) دیار موفقیت … الیار (جبار محمدی) در آسمان این خطّه همیشه خورشید است فرازِ قافش را زِ هر کجا دید است. موفقیت را کرانه ناپیدا اگر دلی داری زِ بقچه بیرون کن به ساز امّیدی بزن دلِ دریا. اگر چه اشباحی به راه این وادی به …

بیشتر بخوانید »

پشت بر شب کن و راهی برگیر (الیار)

پیرمرد بیابانگرد

( اشعار نو از الیار ) درگذرگاه خرد … مام تقدیر هزاران اختر در گذرگاه خردها چیده ست دیدنش با من و توست. شب تاریک ندارد سودی دامنش را وِل کن کی از او دیده ای آخر جودی؟ پشت بر شب کن و راهی برگیر. دامنت را بتکان از سرما. …

بیشتر بخوانید »

یک شب نمــودم سیـر جـان در عــالم انــدیشه ام (الیار)

شعر

( شعر حکیمانه ) خاتم اندیشه … الیار (جبار محمدی) یک شب نمــودم سیـر جـان در عــالم انــدیشه ام عشق آمد اندر جان من شد خاتم انـدیشه ام دل در وجــودم خـانه شــد بـر مقــدم دلــدار مـن جـامی گرفت از معرفت جام جـم انـدیشه ام چون قطــره ی افکـار من …

بیشتر بخوانید »