بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر زیبا

به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی (سعدی)

پایان دفتر

( شعر زیبا ) به پایان آمد این دفتر … (سعدی شبرازی) به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی کتاب بالغ منی حبیبا معرضا عنی ان افعل ما تری انی علی عهدی و میثاقی نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت که …

بیشتر بخوانید »

قـدر گـل را سنــگ میزان است خار (الیار)

گل رز زیبا

( شعر زیبا ) قدر گل … قـدر گـل را سنــگ میزان است خار قــدر آزادی بــرآیــد در حصـــار گــر نبــودی رنــج و محنت در جهان کی می آمـد قــدر راحـت در شمار عاشقان زآن، سوز هجران می کشند تـا کـه سـازی از وصـال آیـد به بار عــافیــت  در  معــرض …

بیشتر بخوانید »

میگفــت خدایی تو، خوبی ز تو بر خیـزد (الیار)

عاشقانه

( اشعار زیبا و عاشقانه ) سلسله انگیز … بت خــانه فــرو ریـزد  …..  گـر سلسلــه انگیزد سرچشمـه ی زیبایی  …..  یـاری که بـود ایـزد دل در هوس کویش  …..  مستانه دهل  می زد می گفــت خدایی تو  …..  خوبی ز تو بر خیـزد خـاک دل خــوبان را  …..  غـربـال …

بیشتر بخوانید »

پـر می زنــد مـرغ دلــم، اندر هوای روی تو (الیار)

شعر و دلنوشته زیبا

( شعر زیبا ) جان مرا بالا ببر … ای جـان جـان! جـان مـرا تـا پیش خود بالا ببر صبــری نماند اندر دلم؛ فردا نگــو؛ حالا ببر دل می کنم از هر چه دارم اندر این محنت سرا سـوی بقـا از غصـه ها، با چشـم بی پروا ببر داری  فضــایی  …

بیشتر بخوانید »

حلقـه دل را نشــان مهــر دلبــر، خاتــم است (الیار)

یا صاحب الزمان عج

(سروده زیبا برای امام عصر عج) نگین دل … مُهر مِهرش بر جبین کائنات عالم است سرفراز از تاج عشقش، جسم و جان آدم است هر گلـی  اندر  جهان  شد  ترجمان  مهـر او بلکــه خاران  هم  ز مهرش یک زمانی مرهم  است خـار  و گـل نامیدن اشیــا قیـاس ظاهـری است …

بیشتر بخوانید »

کاسه صبرم به سنگی از جفا، بشکسته دلبر (الیار)

دلبرانه

(شعر و دلنوشته زیبا) حلقهٔ ناز … حلقــه ی ناز خودش برگردن دل بسته دلبر کاسه ی صبرم به سنگی از جفا، بشکسته دلبر می کشد هر سو دلم را بی محابا در کمندش رشتـه ی پیـوند عقلم را  زدل، بگسسته دلبر بر لبانش می سراید نغمه ی عاشـق کشی …

بیشتر بخوانید »

خواستم زنده بمانم، غم دوران نگذاشت (دلنوشته)

عاشقانه

(شعر زیبا) خواستم زنده بمانم، غم دوران نگذاشت … (دلنوشته) خواستم زنده بمانم غم دوران نگذاشت خواستم غم نخورم قصه ی هجران نگذاشت خواستم دست به هر کار خلافی بزنم آیه ی خوف و فمن یعمل قرآن نگذاشت خواستم صاحب زر گردم و سر نیزه ی زور مرگ چنگیز به …

بیشتر بخوانید »

بـا مرکبــی از ارغنـــون، می رانم این دل را کنون (الیار)

گلزار

(شعر زیبا) بر مرکب ارغنون … بـا مرکبــی از ارغنـــون      می رانم این دل را کنون تـا پـای دلبــر می رسـم      یـا باده ای؛ یا مشک خون ای دلستــان، حــالا مـرا      راهــی ده از مـرز جنـون گـر بــاده نـوشـانـی مرا      جـان مـرا …

بیشتر بخوانید »

در زلف تو یارا، دل در سفر افتد (الیار)

عاشقانه

(شعر زیبا) جان در شکر … در زلف تو یارا، دل در سفر افتد از شوق تو جانا، جان در شکر افتد دامی بگشـودی، پیـش رخ دلـــها از بهــر همینـم، دل در خطـــر افتد هر حلقه ی مویت، یک عالم دیگر بر سیــر عـوالـم، دل در گــذر افتد پیـدا گـل …

بیشتر بخوانید »

صبـا! چه شـد که نیـامـد نگـار بــر پـیشـم (الیار)

دعا

(دلنوشته) طوق بندگی … صبـا ! چه شـد که نیـامـد  نگـار بــر  پـیشـم که مرهمـی نهـد  از غمـزه  بـر دل ریشم هم او که یک نظرش چهره ی جهان آراست به طــوق بندگی اش اینچنین می اندیشم جــز از جمـال نگــار  و  طــریقـت  عشقـش نباشـدم  به جهـان مهـر و مذهبی   …

بیشتر بخوانید »