وفات زینب

دل نوشته هایی زیبا برای وفات حضرت زینب (س)

( متن زیبا )

دل نوشته هایی زیبا برای وفات حضرت زینب (س)

شکوه صبر و شکیب … متن از حمزه کریم‏خانی
ای زینب علیهاالسلام ! مگر سجاد علیه‏السلام از دریای بی‏کران علم و فهم تو چه امواجی را دیده و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟

که تو را آموخت تا در بزم غرور و مستی دشمن، جسارت او را که می‏خواست شخصیّت ابراهیمی تو را در هم شکند و قامت رسای تو را خم کند، با جمله «ما رَأَیْتُ اِلاّ جَمِیلاً» پاسخ گویی؟

ای حامل فصاحت و صراحت علی! تو با ذوالفقار بیانت بر اهریمن زبون نواختی و در میدان شهامت تاختی تا به آن جا که پرده از گذشته ننگین بنی امیه برداشتی و چهره کریه آنها را به جهانیان نشان دادی.

ای زینت پدر و مونس مادر! چه منزلت و شخصیّتی داری که خدا نام تو را برگزید و بر لوح محفوظ نگاشت.

ای زینب علیهاالسلام ! ای خورشید روز و ماه شب کربلا! با چه شکوه و جلالی طلوع کردی؟ حسین علیه‏السلام در نماز تو چه دیده بود که در آخرین دیدار فرمود: «خواهرم! در نماز شبت مرا از یاد نبر»؟

ای مظهر کبریایی خدا و جلوه تمام نمای حق تعالی! تو در نماز عشق، با خدا چه گفتی که در عبادت چنان شیفته و شیدا بودی که هیچ درد و رنجی تو را از بندگی و عشق‏ورزی به خدا باز نمی‏داشت؟

ای شکوه صبر و شکیب! تو آن دریای خون و حسین علیه‏السلام را در میان آن غوطه‏ور دیدی و رو به آسمان کردی و با خدای خویش چنین گفتی: «اللّهم تَقَبَّل مِنّا هذا القُربان»

تو در سیمای حسین علیه‏السلام آن محبوب دل آرایت، چه دیده بودی که هر لحظه جمال و جلال او را می‏نگریستی و حتّی در دوران کودکی‏ات جز در آغوش او آرام نمی‏گرفتی؟

*

*

برای زینب می‌نویسم … متن از محمدرضا سنگرى
برای تو می‌نویسم، ای زینب! ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض! ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت! ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه می‌توان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.
چه کسی را می‌توان یافت که در هنگام توهین، در های‌وهوی کشنده انبوه مردمان، در کوچه‌های تهمت و تحقیر، در خنده‌های شوم پلیدان، آرام و بی‌هراس این‌گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلب‌های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.
کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایى،‌هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.
خدایا چگونه باور کنم، چگونه می‌توانم شانه‌های ظریفی را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟
زینب(س) آیه‌های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.

*

*

زینب! برخیز
زینب! برخیز که هنوز، کاروان کربلا چشم به دستان نوازشگر تو دوخته است .
برخیز! که هنوز این خاک سوخته، خنکای نسیم نگاه تو را فریاد می‏زند … و این صحرای تشنه، محتاج شبنمی از چشمان‏توست که به گل نشیند .
هنوز بر فراز بلندای نیزه‏ها، نام مقدس تو، فریاد می‏شود و پیکرهای خون آلود، قیام تو را چشم انتظارند …
هنوز گهواره کودکان، تلنگر دستان تو را می‏طلبد و گلدسته‏ها اذان یاد تو را زمزمه می‏کند .
هنوز پشت همه پندارهای سرخ، پشت همه زمان‏های کبود، پشت همه پیشانی‏های شکسته، پشت همه زخم‏های شکوفا، خیال تو می‏وزد و هنوز زمین پس از سال‏ها، معجزه‏ی پیامبر گونه‏ات را در شام فراموش نکرده است …

*

*

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
هنوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.
زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه سخن می‌راند، چنان‌که قلب‌ها را بیدار می‌کند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.
آرى،‌زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده‌نشین خانه وحی است، پرورده غیرت‌هاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی‌مانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد می‌کند، چنان‌که به قدرت قرآن، جان‌های بی‌وجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگ‌هامان تزریق کرد.
آرى، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد.

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …