امام جعفر صادق

دل نوشته های شهادت امام صادق (ع)

(متن ادبی) 

دل نوشته های شهادت امام صادق (ع)

 «داغ شیعه در غربت بقیع» … نقی یعقوبی
غروب غریبت، در لابه‏ لای دقیه‏ های خاکی بقیع قد می‏کشد. مدینه، با التهاب به مدار پرواز کبوتران دست می ‏برد تا مردم، آیه‏ های زخمی نشناختنت را به دوش بکشند و عذر نیاورند.

زمین، آبستن اشک می‏ شود. خورشید، قد خم می‏کند و دست‏های ملتمس عرشیان، همگام با فرشیان، شعر بی‏قراری را در آغوش می‏کشند.

داغ در گلوی شیعیان منتشر می‏شود تا بلوغ ابری بقیع را نظاره کنند.

نبض تاریخ به هم خورده است

نبض تاریخ، به هم خورده است. دشمنان، با زهرشان، قلب تو را نشانه رفته‏ اند تا حوصله خدا را سر ببرند.

با این بدبختی عمیقی که فراهم کرده ‏اند، نه تنها به ساحت سبزت راه نیافته ‏اند، که آتش جهنم خودشان را شعله‏ ورتر ساخته ‏اند. اینان، سپاهیان شیطانند که از دهلیزهای پرپیچ و خم جهالت و نکبت سردرآورده ‏اند. اینان می‏ خواهند آینه امامت را بشکنند؛ ولی دیری نخواهد پایید که مذلت و سرافکندگی خویش را در قامت «وجوه یومئذ خاشعه» تجربه خواهند کرد.

خورشید از چشمان تو تقلید می‏کند

هنوز هم دنیا، از شکوه جاری تو وام می‏گیرد. هنوز هم خورشید، از چشمان تو تقلید می‏کند. دانشگاه، به نام تو زنده است؛ حوزه از زلال دانش تو آب می‏خورد و عطش دانش‏اندوزی راهیان عشق، با کلام تو سیراب می‏شود.

*

*

*

*

«جاری‏ ترین تفکر شیعه» … سعیده خلیل‏نژاد

ای مهر ازلی و نور لم‏یزلی، آفتاب تابان مشرق اندیشه؛ مرد تمام فصل‏های انسانیت، امام یکه‏تازان صدق و صداقت؛ جاری‏ترین تفکر ماندگار شیعه! نور وجودت، به گردباد حوادث، خاموشی گرفت؛ اما فروغ اندیشه‏ات در جان جهان ماناست.

خاموش کسی است که تو را برنمی‏تابد. مرده باد دلی که خدا را در تو نمی‏یابد!

ای فرزانه‏ترین قامت افراشته دین خدا؛ سرچشمه ناب‏ترین نگاه شیعه! در صبوری سینه‏ات شکی نیست؛ تو از سلاله سینه سوختگان شریعت شیرین خدایی و پاسدار ویژگی‏های رفیع اسلام؛ بهشت گوارایت!

صادق آل محمد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم

اندیشه‏ ها که مقابل هم قرار می‏ گرفتند، نفس‏ها در سینه حبس می شد؛ اما از ابتدا، دل‏ها به صدق گفتار تو روشن بود و صادق آل محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم پیروز همیشه مباحثه‏ ها می‏ شد.
در حلقه دانشمندان، همیشه رأی تو جلوه می‏کرد و بر جرگه عشاق، نور تو می‏تابید.

حاشا اگر گمان کنم که لحظه‏ ای نام تو فراموش بشود! تابش خورشید پیشانی‏ات، کلام صادقانه و نیکویت و روش روشن‏بینانه ‏ات، همیشه مایه مباهات اندیشه مسلمین خواهد بود.

آقای من! از پس سال‏ها دوری، دلم را به مهر ولایی‏ات روشن کن!

*

*

*

*

«بوی آسمانی دانش» … محمدکاظم بدرالدین

بغض‏های ریشه‏ دار در بقیع روح انسان خیمه زده است.

دقایق غم را اشک‏های ما قطره قطره دنبال می‏ کند.

چه فصل متروکی است پاییز اندوه؛ اما تا روزگار دنیا هست، گریزی از مرور سطور این فصل نیست.

امروز، کتاب دانش، مرثیه ‏هایی در دل دارد که هر کدام جگرسوز است و پر خراش. خاک بقیع، بوی آسمانی دانش را می‏ پراکند.

نام بقیع که می‏ آید، یادی کبود در آغوش غزل‏های ما می‏ ماند.

نام بقیع که می‏ آید، چشمه‏ های بی ‏اختیار اشک، از صفحات تاریخ جاری می‏ شود.

امروز، گاه سفر به مکتب احادیث «صدق» با چشمان اشکبار فراق است.

قطعه‏ های غم زده

امروز، اشک‏های قلم، نماینده قطعه‏ های غمزدگی است.

در وادی پر از اشتیاق دانایی، ضجه و شیون منتشر است.

موج موج شانه ‏ها می‏ آیند، روبه روی دریا تباری که نامش «صادق» است تا ترجیع‏ بندهای تلاطم را بسرایند. امروز دوبیتی‏های «وا اماما»، زمزمه بقیعستان دل است.

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …