شعر عاشقانه

در خــم گیســوی شکن در شکنـت ای نگار … (الیار)

( سروده های عاشقانه )
قدح غمزه …
در خــم گیســوی شکن در شکنـت ای نگار
گشته دل عاشق و سرگشته ی من ماندگار
ایـن دل من بلبـــل بستــان تو باشد همی
گرچه به جان می خرد از فرقت روی تو، خار
می سپــرم بر دل دلـــداده ی خود تا مرا
آورد از شهـــر شهیــدان رخـت یادگـــار
ای دل! اگر ناری از آن سو خبری بهر من
می شــوم انــدر عطــش بی خبری نابکـار
بربـط جـان سوز تو یارا! زکفم برده دل
دم به دم او را بکشد حلقه ی زلفت به دار
گـرقدمی بر نهی از لطف وکـرم سوی ما
می دهــی انــدر قـدح غمـــزه تمـام بهار
جان من از شربت رخسار تو گردد بکام
در پی آنــم که سـر آرم به کف گـام یار
جـام دل انـدر دل الیـــار ابـدی می تپد
تا به خدنـگ خـم ابروی تو گــردد شکار
الیار (جبار محمدی)

همچنین ببینید

کتاب چهارده ستاره در یک آفتاب نوشته شاعر آیینی شهر کرکوند جناب آقای حاج عبداله بهرامی

تو را نادیده کس اندر جهانت

(به قلم شاعر) آفریدگار … شعر از حاج عبداله بهرامی خداوندا تو رب العالمینی تو …