کاروان عشق

کاروان عشق را بانگ درای دیگرست (طبیب اصفهانی)

( غزل زیبا و عاشقانه )

کاروان عشق را بانگ درای دیگرست … طبیب اصفهانی

کاروان عشق را بانگ درای دیگرست
گوش ما بر ناله ی درد آشنای دیگرست
بر دل تنگم در فیضی است هر زخم ستم
بر تنم هر داغ ، باغ دلگشای دیگرست
شمع ما را از نسیم صبحدم اندیشه نیست
روشنایی ، محمل ما را زجایی دیگرست
زندگی بی آه و اشکم نیست ممکن همچو شمع
در دیار عاشقان آب و هوای دیگرست
صید لاغر را کند آزاد ،حیرانم چرا
هر قدم در راه من دام بلای دیگرست
هر چه می کاهد ز تن بر روح افزاید طبیب
در جهان نیستی شو و نمای دیگرست

( زمزار )

همچنین ببینید

کتاب چهارده ستاره در یک آفتاب نوشته شاعر آیینی شهر کرکوند جناب آقای حاج عبداله بهرامی

تو را نادیده کس اندر جهانت

(به قلم شاعر) آفریدگار … شعر از حاج عبداله بهرامی خداوندا تو رب العالمینی تو …