امام علی

شعر و دلنوشته ولادت امام علی (ع)

(اشعار ولادت امام علی سلام الله علیه )

شعر و دلنوشته ولادت امام علی (ع)

کعبه خلوتگه اسرار فراوان علیست

بیت حق جلوگر از عارض رخشان علیست

در جهان مرد عمل باش علی را بشناس

که ترازوی عمل کفه میزان علیست

دادگاهی که بفردای قیامت برپاست

حکم حکم علی و محکمه دیوان علیست

ای ابوبکر مکن غصب خلافت زیرا

به خدا بعد نبی سلطنت از آن علیست

گشتن مَرحب و بگرفتن در خیبر به کف

خاطرات خوش دیباچه دوران علیست

دور شو ای پسر عبدود از دیده او

که شجاعان عرب پشه میدان علیست

این حسینی که رئیس الشهدایش خوانند

با خبر باش که شاگرد دبستان علیست

گرچه خوشزاد زدیدار نجف محروم است

در عوض ریزه خوره سفره احسان علیست

*

*

*

*

به اوج می برد امشب مرا هوای شما

که عشق را بنویسم، فقط برای شما

نگاه می کنم اینجا به رد پای شما

و می رسم به خدا، تا خدا… خدای شما

که آفرید شما را زمین هوایی شد

وَ کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد

و بال حور و مَلَک فرش این قدم ها شد

زمین برای حضور تو در تمنّا شد

ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد

و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد

عصای دست نبی بوده ای و دست خدا

تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا

شکوه عدل شما را عقیل می داند

نگاه بت شکنت را خلیل می داند

 شکاف کعبه شما را دلیل می داند

و شأن وصف تو را جبرئیل می داند

که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت

و با صدای بلند خودش چنین می گفت:

رقم زده ست خدا عشق را به نام علی

فلک نشسته به حسرت برای گام علی

ملک نشسته دو زانو به احترام علی

علی امام من است و منم غلام علی

به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسّم داشت

و با صدای شما با نبی تکلّم داشت

کرامتی که تو داری الی الابد باشد

همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد

شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد

گواه من سر عَمر بن عبدود باشد

شمار فضل شما را، خدا فقط داند

نشانه های خدا را، خدا فقط داند

( شاعر: مجید تال )

*

*

*

*

 آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند

آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند

عشاق روزگار یکی در میان خوشند

 نانی که می پزند به همسایه میرسد

این خانواده با خوشی دیگران خوشند

 این سفره دارها که شدم میهمانشان

 بعد ازبیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ما می خوریم و اهل کرم شکر میکنند

با این حساب بیشتر از میهمان خوشند

جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده

عشاق با معامله های گران خوشند

با اخم خویش راه فرار مرا ببند

صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند

( شاعر: علی اکبر لطیفیان )

*

*

*

*

ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده

جز او کسی به جای پیمبر نیامده

جز او برای فاطمه همسر نیامده

از کعبه جز علی احدی در نیامده

یعنی کسی به پاکی حیدر نیامده

هر کس غلام فاطمه شد در پناه اوست

شاهی که عرش دوش نبی جایگاه اوست

در معرکه سلاح نبردش نگاه اوست

این گیسوی سیاه که تنها سپاه اوست

بر شانه اش سیاهی لشکر نیامده

اولاد مرتضی همه ذاتاً  مطهرند

قرآن ناطقند، شفیعان محشرند

شاهان روزگار غلامان قنبرند

خدّام عرش گوش به فرمان حیدرند

دور و برش که قحطی نوکر نیامده

ابروش وقت جنگ کم از ذوالفقار نیست

دنیا به جنگش آمده و بی‌قرار نیست

در مکتبش ضعیف‌کشی افتخــار نیست

کرار که در مبارزه اهل فرار نیست

این کارها به فاتح خیبر نیامده

هرگز نمی‌شود علم عشق سرنگون

عشقش کشیده‌است دلم را به خاک ‌و خون

پایان کار عاشق او چیست جز جنون؟

او گرد خاک پای علی شد که تا کنون

سردار مثل مالک اشتر نیامده

گرچه نبی نبود، وصی نبی که بود

مسند نشین بی‌بدل این اریکه بود

مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود

باید خدا شوی که بفهمی علی که بود

کاری که از بنی‌بشری بر نیامده

در حال احتضار ولی فکر قاتل است

مولای ما نمونه انسان کامل است

بی مهر او تمام عبادات باطل است

آدم بدون عشق علی مشتی از گل است

حیف از دلی که در بر دلبر نیامده

دشمن هم از عنایت تو بی‌نصیب نیست

در کشور تو هیچ غریبی غریب نیست

بیچاره‌ای که در دل زارش شکیب نیست

با اینکه فکر آیه «أمّن یجیب» نیست

از بارگاه لطف تو مضطر نیامده

بر راه کفر سد زده دیوار تیغ تو

اصلاً هدایت است فقط کار تیغ تو

هو، حق، علی مدد، همه اذکار تیغ تو

دیدیم هر که رفت به دیدار تیغ تو

با سر فرار کرده… ولی سر نیامده

استاد در فنون نبردی ابوتراب

فــــرمانروای کشور دردی ابوتراب

حتی به مور ظـلم نکردی ابوتراب

گفتم هزار مرتبه مردی ابوتراب

با تو هزار مرد برابر نیامده

شد در غم تو چشم هزاران یتیم تر

بعد از تو می‌شوند یتــــیمان یتیم تر

من از ازل اسیر تو ام یا قدیم تر

ای خانواده‌ات همه از هم کریم تر

از سفره‌ی تو پر برکت تر نیامده

*

*

*

*

کشتی اسلام  را غیر از علی لنگر کجاست؟
امّت آزاده را جز مـــرتضی رهبر کجاست؟

پهنـه ی ایمان و ملک عزّت و اخــلاص  را
جز امیرالمومنین حیدر یکی سرور کجاست؟

گو بمیر آن را که بدخواه علی وآل اوست
خالی از عشق علی دل در کجا سر در کجاسـت؟

آسمان روشن توحید را در هـــر زمــان
نورافشانتر ز گفتار علی اختر کجاست ؟

دین اسلام و مرام شیعـــه را در قرن ها
جز علی مرد خدایار و خدامحور کجاسـت ؟

تا گذارم سر به پای خــادمان کوی او
میثم و مقداد کو ؟ عمّار کو؟قنبرکجاست؟

*

*

*

*

امشب ای کعبه زیارت کن زیارت کن خدا را
همچو جـان برگیر در بر جان ختم‌الانبیا را

چشم شـو سـر تا قدم، بنگر جمال کبریا را
بوسه زن خاک قـدم‌های علـی مرتضی را

رکـن ارکـان الهـی نــور حسـن ابتـدا را
پر کن از نور ولایت وسعت ارض و سما را

کعبـه! امشب آبـرو از مقـدم حیـدر گرفتی
خانۀ حقـی و صاحـب‌خانه را در بـرگرفتی

دل به حیدر دادی امـا دل ز پیغمبر گرفتی
جاودان مانی که امشب زندگی از سر گرفتی

بلکـه آب زندگـی از ساقـی کوثـر گرفتی
ناز کن؛ از خضر هم دیگر مگیر آب بقا را

ایـن محمّـد را روان و روح قرآن است کعبه!
این امیرالمؤمنین ایـن کل ایمان است کعبه

این همان حبل‌المتین این رکن ارکان است کعبه
این بـه جسم پاک کل انبیا جان است کعبه

میهمـانت میزبان مـلک امکـان است کعبه
می‌دهد از امر حق روزی تمام ماسوا را

فاطمه! بنت اسـد! وصـل خداوندت مبارک
بحر عصمت! گوهر بی‌مثل و مانندت مبارک

نقش لبخند علی بـر قلب خورسندت مبارک
عیـد میـلاد یگانـه طفـل دلبندت مبارک

مـادر شیـر خـدا! میـلاد فرزنـدت مبارک
داده ذات حـق بـه تـو آیینـۀ ایزدنما را

*

*

*

*

 در میـــان کعـبه جـان ، پـرتـو حق جلــوه گر شــد
فاطمه بنت اســد هم ، صــاحب زیبـا پسر شــد
کعبه آن شب ، غـرقـه در نـور دل افـروز خـدا بـود
آسمان کعبه گویی ، مظــهر صــدها گهـــر شــد
عطــر جـانبخش بهشـتی در فضــای کعبه پیچید
تا کـه میـــلاد ســعید مـرتضی فخــر بشــر شــد
مـژده میـــلاد مـولا ، می کنــــد از غم رهـــــــایم
زین بشارت کام امّت ، مملو از شهد و شکر شـد

*

*

*

*

اسوه تقـوی علی و مظــهر ایمــان علی
عـزت آل پیمـــبر ، عاشــــق جانـان علی
منشــاء جـود و سخاوت ، موج دریای وفا
لعل رخشـــان ولایت ،گوهــر تـابـان علی
منبع مهــر و محبت ، صــاحب لطف و کرم
افتـــخار شیـعیان و آیت الـرحمــــان علی
میلاد نور بر شما مبارک

*

*

*

*

 مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است…
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِییل واژهء بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است

*

*

*

*

از این به بعد و بعد از این دنیا علی دارد
دنیا علی دارد نه ، دنیاها علی دارد

هم آسمان اول خاکی نشین ما
هم آسمان هفتم بالا علی دارد

رو کرد پیغمبر به سمت مردم و فرمود
ای اهل عالم مصطفی حالا علی دارد

عشاق محتاجند اینکه مال هم باشند
آقام زهرا دارد و زهرا علی دارد

آتش نمیگیرد گلستان وجودش را
هر آن کسی که یا علی و یا علی دارد

غیر از دلم من هیچ چیزی را نمی‌خواهم
گر چه ندارد هیچ چیز اما علی دارد

سوگند بر نام علی که شیعه در محشر
هرگز گرفتاری ندارد تا علی دارد

در هر زمان پیغمبری که بین راه افتاد
مهر علی ابن ابیطالب نجاتش داد

این کیست که دارد پُر از پَر میکند ما را
در صحن ایوانش کبوتر میکند ما را

این کیست که مهرش حلال نطفه‌های ماست
با مهر خود پاک و مطهر میکند ما را

این کیست که در مسجد هر جمعهٴ کوفه
دارد برای خویش منبر میکند ما را

نهج البلاغه می‌شود بالای منبرها
پایین منبرهاش دفتر میکند ما را

این کیست که با حرفهای آسمانی‌اش
مقداد و سلمان و ابوذر میکند ما را

یک روز می‌آید که با چشمان دلتنگش
همسایهٴ زهرای اطهر میکند ما را

دورش نمی‌اندازد آنرا که مقیمش شد
خواجه اگر مولاست ، قنبر میکند ما را

ما شیعهٴ دور و بر مرد نجف هستیم
ما خاک پای قنبر مرد نجف هستیم

با نام تو در ناتوانی‌ام توانی هست
در پیری‌ام با مهر تو میل جوانی هست

روح تنزّل کرده‌ات اینقدر بالا بود
آیا برای اوج تو اصلا مکانی هست

در کعبه و در خانهٴ پیغمبر و در عرش
هر جا که رفتم دیدم از بالت نشانی هست

بالا و پایین رفتن تیغت شهیدم کرد
ابروی تو هر جا که باشد کشتگانی هست

میل یتیم کوفه بودن میکنم امشب
هر جا یتیمی هست دست مهربانی هست

ای پیر نخلستان نشینم ، همنشینم باش
یک شب بیا در خانه‌ام یک تکه نانی هست

هر جا که تو قاری قرآن می‌شوی آقا
نذر لب تو بوسه‌های دوستانی هست

هر جا که قاری همین قرآن حسین توست
بی احترامی‌های چوب خیزانی هست

طشت طلایی بود و آه و قاری قرآن
وای از ضور خیزران ، وای از لب و دندان

*

*

*

*

برق چشمان تو بر ظلمت میدان تابید
کوه لرزید و به یمن قدمت ویران شد
خوب فهمید خودش تیغ علی یعنی چه
آنکه از دیدن شمشیر دودم عریان شد!

تیغ در مرحله ی آخر تعریف علیست
پدرم گفت از این وصف کمی دلگیر است
همه ی زندگی ات بوی عطوفت دارد
چه کسی گفته علی یکسره با شمشیر است؟!

از علی گفتم ویک بند جسارت کردم
کاش میشد بزنم از بدنم دستم را
کاش قصاب جوانمرد تو باشم آقا
تا به دستم بزنی خوب ترین مرهم را

پدرم گفت خدا را به خدا در عالم
آنکه اول به تو رو کرد فقط میفهمد
شانه ی زخمی ات از عشق حکایت دارد
پینه ی دست تورا مرد فقط میفهمد

پدرم گفت همانند پیمبر هستی
جان خود میدهی و مال امانت را نه
پدرم گفت چه بسیار یلان از دستت
تیغ خوردند ولی زخم زبانت را نه

هرکسی پیش من از وصف خدا میگوید
اصلاً انگار فقط از تو به من میگوید
پدرم گفت نبی در شب معراج شنید
که شبیه تو خداوند سخن میگوید

پدرم گفت پس از مرگ پیمبر دیگر
هرکسی مدعی دین پیمبر شده بود
فصل افراط شد و خانه نشینت کردند
از علی هرکسی انگار علی تر شده بود

پشت هم زخم زبان خوردی و ساکت ماندی
چقدر خوبی ناگفته به مردم کردی
چقدر حرف که پشت سرتو گفتند و
صبر کردی و به یک شهر تبسم کردی

پدرم روز پدر گفت برایم از تو
تا از این پس پسرش هم پی راهش باشد
پدرم زندگیم بوده و من میخواهم
که فقط دست خودت پشت و پناهش باشد…

*

*

*

*

علیست مرغ حق و کعبه آشیانۀ اوست
حریم عشق پر از دلنشین ترانه اوست

پس از گذشت زمانها هنوز گوش بشر
بنغمه های دل انگیز و عاشقانه اوست

زلال چشمه زمزم کجا و اشگ علی
صفای این حرم از گریۀ شبانه اوست

علیست محرم اسرار رب بی همتا
کلید دار عطابخش هر خزانۀ اوست

بهشت ماحضر سفرۀ عطای علیست
جحیم سوزش یک ضرب تازیانۀ اوست

وسیلۀ کرم ذات حق یدالله است
خدای هر چه ببخشد علی بهانه اوست

علی به پلۀ آخر رسید در ایمان
نبی سراست و علی پا تا بشانۀ اوست

علی است خانه یکی با خدای بی همتا
درون بیت خدا زادگاه وخانه اوست

علی است فرد نمودار خلقت کامل
که عقل در عجب از خالق یگانه اوست

مقام صید علی برتر از تفکر ماست
چو بی نظیر بعالم غم زمانۀ اوست

تو صید شیرخدا بین که روبهی مکار
بقصد کشتن زهرا در آستانۀ اوست

حسان معرف الله شد ولی الله
چو در تمام صفات علی نشانه اوست

*

*

*

*

 از ابتدای صبح ازل مقتدا علیست
تا انتهای شام ابد رهنما علیست

حبل المتین محکم و برهان قاطع است
لوح و قلم علیست قدر تا قضا علیست

دریای عشق و موج بلا…ما مسافریم
ساحل علی و کشتی علی ناخدا علیست

جاری ترین ترانه ایمان و آبرو
شبگرد دلشکسته درد آشنا علیست

از خود به خود بیا زعلی تا خدا برس
نور خدا و آینه حق نما علیست

بغضش چو دوزخ است و بهشت است مهر او
سکان عرش و چشمه اب بقا علیست

روح عبادت است و بلندای معرفت
سرمایه قبولی طاعات ما علیست

رکن نماز و روزه و خمس و زکات ماست
حج و طواف و مروه و سعی و صفا علیست

رودی که در غدیر خروشنده شد به عشق
از دستهای تب زده مصطفی علیست

خاک درش چو سرمه به چشمان(مدعی)
ورد زبان کون و مکان ذکر یا علی است

( زمزار )

همچنین ببینید

یا اباصالح

تو، معنى کلمات همیشه زیبایى

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) بهار رویا … شعر از محمد عزیزى …