سید حکیم بینش

من که حیران توام وقتی تبسم می‌‌کنی

( اشعار و دلنوشته های امام زمان عج )

من که حیران توام .. سید حکیم بینش

من که حیران توام وقتی تبسم می‌‌کنی

رعشه بر جان می‌زنی در دل تلاطم می‌کنی

تازگیها می‌نشینم پای حرف چشم تو

نرم نرمک شعر باران را ترنم می‌کنی

چشم من در خلوتت گاهی اگر سر می‌زند

تو چرا شک می‌کنی، سوء تفاهم می‌کنی

اتفاقاً بیشتر حرف تو را می‌زد دلم

خاطراتی را که در باران تبسم ‌می‌کنی

با خلوص چشمهایت صحبت از اشراقها

از سماع ساقه‌های سبز گندم می‌کنی

راستی! گنجشکها با بی‌قراری می‌پرند

در وسیع دیدگانت؟ یا تو هم می‌کنی

ای بهار مهربانم! با طلوعت در زمین

روشنی را جمعه فردا تکلم می‌کنی

*

*

پوستر امام زمان عج

(زمزار)

همچنین ببینید

چشم انتظار

غبار آینه ها هر غروب می ریزد

( غزلیات دلنشین ) شعر از سحر زینلی دلم که آخر هر التماس می سوزد …